کلمه جو
صفحه اصلی

polyandry


معنی : چند شوهری، تعدد ازدواج
معانی دیگر : داشتن بیش از یک شوهر، (گیاه شناسی) پرپرچمی، اختیار چند شوهر توسط زن دران واحد

انگلیسی به فارسی

چند شوهری، اختیار چند شوهر توسط زن دران واحد،تعدد ازدواج


polyandry، چند شوهری، تعدد ازدواج، اختیار چند شوهر توسط زن دران واحد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: polyandric (adj.), polyandrist (n.)
(1) تعریف: the practice or condition of having more than one husband at a time. (Cf. monandry.)

(2) تعریف: in botany, the condition of having a large and variable number of stamens per flower.

(3) تعریف: in zoology, the mating of a female with more than one male, esp. the bearing of progeny fertilized by more than one male.

• practice of being married to several men at the same time; state of having many stamens, state of having many pollen-producing organs (botany)

مترادف و متضاد

چند شوهری (اسم)
polyandry

تعدد ازدواج (اسم)
polyandry

جملات نمونه

1. There might, however, be other advantages to polyandry.
[ترجمه ترگمان]با این حال، ممکن است مزایای دیگری نیز برای polyandry وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]با این حال ممکن است مزایای دیگری برای polyandry باشد

2. But to allow polygyny but not polyandry would be to discriminate against women.
[ترجمه ترگمان]اما اجازه دادن به polygyny برای تبعیض علیه زنان کافی نیست
[ترجمه گوگل]اما اجازه می دهد که چندین مقطع تحصیلی، اما نه چند دهه ای، به تبعیض علیه زنان منجر شود

3. Honeybee is polyandry and eusocial-insect that they produce by colony fission and swarming who communicate with dancing and pheromone.
[ترجمه ترگمان]honeybee یک حشره polyandry و eusocial است که توسط شکافت کلنی و swarming که با رقصیدن و فرومون ارتباط برقرار می کنند، تولید می کنند
[ترجمه گوگل]زنبور عسل پلی یاری و حشره ی عصبی است که توسط شکافت و پرورش مستعمرات تولید می شود که با رقص و فرومون ارتباط برقرار می کند

4. Polyandry alone is lacking - it took human beings to achieve that.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که به تنهایی فاقد آن است، این است که انسان ها به تنهایی به آن دست یابند
[ترجمه گوگل]Polyandry به تنهایی فاقد آن است - انسانها برای دستیابی به این اهداف تلاش می کنند

5. Women practicing polyandry no longer needed to worry about stoning, either, thanks to Urukagina's devotion to equality, personal freedom, and social justice.
[ترجمه ترگمان]زنانی که در حال تمرین polyandry هستند دیگر نیازی به نگرانی در مورد سنگسار کردن ندارند، به لطف فداکاری Urukagina به برابری، آزادی فردی و عدالت اجتماعی
[ترجمه گوگل]زنان با تمرکز بر چندین وجه، دیگر نیازی به نگرانی در مورد سنگسار ندارند، به این ترتیب، به لطف امانت اوروگوئینا به برابری، آزادی شخصی و عدالت اجتماعی

6. They practice what is known as fraternal polyandry -- where the brothers of one family marry the same woman.
[ترجمه ترگمان]آن ها چیزی را تمرین می کنند که به عنوان polyandry برادر شناخته می شود - - جایی که برادران یک خانواده با یک زن ازدواج می کنند
[ترجمه گوگل]آنها تمریناتی هستند که به عنوان پلی باندی برادرانه شناخته می شوند - جایی که برادران یک خانواده با همان زن ازدواج می کنند

7. Polyandry has been practiced here for centuries, but in a single generation it has all but vanished.
[ترجمه ترگمان]قرن ها در اینجا تمرین شده است، اما در یک نسل، همه چیز به جز از بین رفته است
[ترجمه گوگل]Polyandry در اینجا برای قرن ها تمرین کرده است، اما در نسل اول همه آن ها از بین رفته است

8. Men live in polygyny, while women in polyandry.
[ترجمه ترگمان]مردان در polygyny زندگی می کنند در حالی که زنان در polyandry زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]مردان در چند زبانه زندگی می کنند، در حالی که زنان در چندین جنس هستند

9. She is also suspected of polyandry after she remarried in 2005 even though she knew her husband was still alive, police said.
[ترجمه ترگمان]پلیس گفت که او همچنین مظنون به polyandry پس از ازدواج در سال ۲۰۰۵ است، اگرچه او می دانست که شوهرش هنوز زنده است
[ترجمه گوگل]پلیس همچنین اظهار داشت که پس از اینکه او در سال 2005 مجددا ازدواج کرد، حتی پس از گذشت چندین سال از وی، ازدواج کرده است

10. McLennan knew only three forms of marriage: polygyny, polyandry and monogamy.
[ترجمه ترگمان]McLennan تنها سه نوع ازدواج می دانست: polygyny، polyandry، و تکگانی
[ترجمه گوگل]مکلنن تنها سه نوع ازدواج چندگانه، چندبعدی و یکپارچه را می دانست

11. "Over time, Tibetan polyandry has been outlawed, so it is difficult to measure the incidence of polyandry in what may have been the world's most "polyandrous" society.
[ترجمه ترگمان]\"در طول زمان، polyandry تبتی غیرقانونی اعلام شده است، بنابراین سنجش میزان شیوع polyandry در آنچه که ممکن است جامعه\" polyandrous \" جهان باشد، دشوار است
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، پلی باند تبت به صورت غیرقانونی ممنوع شده است، بنابراین اندازه گیری بروز پلیوانری در آنچه ممکن است بیشترین جمعیت 'پراکنده' جهان را داشته باشد، دشوار است

12. Given the fact of polyandry, the woman understandably had the right "to name the child" – to identify the father and therefore the child's surname.
[ترجمه ترگمان]با توجه به حقیقت of، زن حق دارد که نام فرزند را مشخص کند - تا پدر را شناسایی کند و بنابراین نام خانوادگی کودک را مشخص کند
[ترجمه گوگل]با در نظر گرفتن این واقعیت چند گانه، زن به وضوح حق داشتن نام فرزند را داشت - برای شناسایی پدر و به همین ترتیب نام خانوادگی فرزند

13. The present-day breeding habits of some birds give us a reasonably good idea of how polyandry evolved.
[ترجمه ترگمان]عادات پرورش امروزی برخی پرندگان به ما ایده خوبی از نحوه تکامل polyandry می دهند
[ترجمه گوگل]عادت های پرورش کنونی برخی از پرندگان به ما یک ایده نسبتا خوبی از چگونگی تکامل پلی یاری می دهد

14. Might that be one small reason among many larger ones explaining why polygyny has been much more common than polyandry?
[ترجمه ترگمان]شاید این یک دلیل کوچک در میان بسیاری از آن هایی باشد که توضیح می دهند چرا polygyny بسیار رایج تر از polyandry است؟
[ترجمه گوگل]شاید یکی از دلایلی که در میان بسیاری از افراد بزرگتر وجود دارد، توضیح دهد که چرا چندگانگی بسیار شایع تر از پلی ونگر است؟

15. The English lawyers counter-attacked by checking birth dates, marriage dates, and identifying children born by polygamy and polyandry.
[ترجمه ترگمان]وکلای انگلیسی با چک کردن تاریخ های تولد، تاریخ های ازدواج و شناسایی کودکانی که از سوی چند همسری و polyandry به دنیا آمده اند، مورد حمله قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]وکلای انگلیسی با بررسی تاریخ تولد، تاریخ ازدواج و شناسایی فرزندان متولد شده از چند وجهی و چندین ساله، به مبارزه با آن حمله کردند


کلمات دیگر: