شلاق زدن، داد و بیداد کردن، داد زدن، فریاد زدن
bawling
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• loud crying, weeping
جملات نمونه
1. the baby is bawling
کودک دارد گریه و فریاد می کند.
2. That baby has been bawling for hours.
[ترجمه ترگمان] اون بچه چند ساعته که داره گریه می کنه
[ترجمه گوگل]این کودک چند ساعت است
[ترجمه گوگل]این کودک چند ساعت است
3. Some noisy students were bawling for more food.
[ترجمه ترگمان]برخی از دانش آموزان پر سر و صدا برای غذای بیشتری گریه می کردند
[ترجمه گوگل]بعضی از دانش آموزان پر سر و صدا برای غذا بیشتر به دنبال داشتند
[ترجمه گوگل]بعضی از دانش آموزان پر سر و صدا برای غذا بیشتر به دنبال داشتند
4. He sat in his office bawling orders at his secretary.
[ترجمه ترگمان]او در دفتر خود نشسته و به منشی خود دستور می داد
[ترجمه گوگل]او در دفترش نشسته بود و دستوراتش را به دبیرش می داد
[ترجمه گوگل]او در دفترش نشسته بود و دستوراتش را به دبیرش می داد
5. The baby was bawling all night.
[ترجمه ترگمان]بچه تمام شب گریه می کرد
[ترجمه گوگل]کودک در طول شبانه روز بیدار شد
[ترجمه گوگل]کودک در طول شبانه روز بیدار شد
6. He was bawling his eyes out .
[ترجمه ترگمان]اشک از چشمانش سرازیر بود
[ترجمه گوگل]او چشمانش را بیرون کشید
[ترجمه گوگل]او چشمانش را بیرون کشید
7. They could hear a baby bawling somewhere.
[ترجمه ترگمان]صدای گریه بچه ها به گوش می رسید
[ترجمه گوگل]آنها می توانستند یک جسم کودک را باهم بشنوند
[ترجمه گوگل]آنها می توانستند یک جسم کودک را باهم بشنوند
8. One of the toddlers was bawling, and the other had a runny nose.
[ترجمه ترگمان]یکی از بچه ها گریه می کرد و دیگری آبریزش بینی داشت
[ترجمه گوگل]یکی از کودکان نوپا بود و دوزخ آبیاری می کرد
[ترجمه گوگل]یکی از کودکان نوپا بود و دوزخ آبیاری می کرد
9. The babies were bawling in the nursery.
[ترجمه ترگمان]بچه ها گریه می کردند
[ترجمه گوگل]بچه ها در مهد کودک بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها در مهد کودک بودند
10. We heard the dulcet tones of the sergeant, bawling at us to get on parade.
[ترجمه ترگمان]صدای لطیف گروهبان را شنیدیم که از ما دور می شد و به رژه خود ادامه می داد
[ترجمه گوگل]ما صدای خلبان اردوگاه را شنیدیم که به ما رژه می دادند
[ترجمه گوگل]ما صدای خلبان اردوگاه را شنیدیم که به ما رژه می دادند
11. A child was bawling in the next room.
[ترجمه ترگمان]یک بچه در اتاق مجاور فریاد می کشید
[ترجمه گوگل]یک کودک در اتاق بعدی در حال لگد زدن بود
[ترجمه گوگل]یک کودک در اتاق بعدی در حال لگد زدن بود
12. The captain stood at the front, bawling orders.
[ترجمه ترگمان]سروان دم در ایستاد و از دستور او اطاعت کرد
[ترجمه گوگل]کاپیتان در جلو ایستاده بود، سفارشات دست و پا زدن داشت
[ترجمه گوگل]کاپیتان در جلو ایستاده بود، سفارشات دست و پا زدن داشت
13. Jess, though, is openly bawling even before the announcer calls her name.
[ترجمه ترگمان]با این حال، جس علنا شروع به فریاد زدن می کند حتی قبل از اینکه گوینده اسمش را صدا بزند
[ترجمه گوگل]جس، با این حال، آشکارا bawling حتی قبل از اعلام کننده تماس نام او
[ترجمه گوگل]جس، با این حال، آشکارا bawling حتی قبل از اعلام کننده تماس نام او
14. Not with his bawling voice and thumping the table.
[ترجمه ترگمان]نه با صدای bawling و صدای تالاپ و تولوپ
[ترجمه گوگل]نه با صدای دست و پا زدنش و در حال چرخیدن روی میز
[ترجمه گوگل]نه با صدای دست و پا زدنش و در حال چرخیدن روی میز
15. That couple next door are always shouting and bawling at each other.
[ترجمه ترگمان]این زوج همسایه همیشه فریاد می زنند و فریاد می زنند
[ترجمه گوگل]این دو زن و شوهر در کنار یکدیگر همواره یکدیگر را فریاد می زنند
[ترجمه گوگل]این دو زن و شوهر در کنار یکدیگر همواره یکدیگر را فریاد می زنند
پیشنهاد کاربران
گریه و زاری کردن
کلمات دیگر: