کلمه جو
صفحه اصلی

rural


معنی : روستایی، رعیتی
معانی دیگر : روستازی، روستانشین، کشاورزی، زراعتی، زراعی

انگلیسی به فارسی

روستایی، رعیتی


انگلیسی به انگلیسی

• characteristic of a small town, rustic
rural means relating to country areas as opposed to large towns.

صفت ( adjective )
مشتقات: rurally (adv.), ruralist (n.)
(1) تعریف: of the countryside or country life.
مترادف: countrified, rustic
متضاد: citified, urban
مشابه: agrarian, bucolic, idyllic, pastoral, provincial

- People in rural areas often live by farming.
[ترجمه حسین] روستانشینان اغلب از راه کشاورزی گذران میکنند.
[ترجمه ترگمان] مردم در مناطق روستایی اغلب با کشاورزی زندگی می کنند
[ترجمه گوگل] مردم در مناطق روستایی اغلب با کشاورزی زندگی می کنند

(2) تعریف: pertaining to agriculture.
مترادف: agrarian, agricultural

- We were discussing the rural economy.
[ترجمه ترگمان] ما در حال بحث در مورد اقتصاد روستایی بودیم
[ترجمه گوگل] ما درباره اقتصاد روستایی بحث کردیم

مترادف و متضاد

Antonyms: city, metropolitan, suburban, urban


روستایی (صفت)
country, common, peasant, rustic, village, rural, countrified

رعیتی (صفت)
rural

country, not urban


Synonyms: agrarian, agricultural, agronomic, Arcadian, backwoods, bucolic, countrified, farm, georgic, idyllic, natural, outland, pastoral, provincial, ranch, rustic, rustical, simple, sylvan, unsophisticated


جملات نمونه

rural dances

رقص‌های روستایی


rural roads

راه‌های روستایی


1. Tomatoes are less expensive at the rural farm stand.
گوجه فرنگی در غرفه کشاورزی روستایی ارزان تر است

2. Rural areas are not densely populated.
مناطق روستایی پر جمعیت نیستند

3. The rural life is much more peaceful than the city one.
زندگی روستایی بسیار آرامتر از مناطق شهری است

4. rural dances
رقص های روستایی

5. rural reforms
اصلاحات زراعی

6. rural roads
راه های روستایی

7. many rural communities have atrophied
بسیاری از جوامع روستایی از رونق افتاده اند.

8. a slumberous rural town
یک شهر روستایی کم سرو صدا

9. smallpox scourged rural areas
آبله نواحی روستایی را بلازده کرده بود.

10. the country's rural areas
نواحی روستانشین کشور

11. the prevailing rural customs
رسوم روستایی متداول

12. education, particularly in rural areas. . .
آموزش و پرورش به ویژه در نواحی روستایی. . .

13. the expansion of rural cooperatives in iran
گسترش تعاونی های روستایی در ایران

14. a new scheme for rural electrification
طرحی تازه برای برق رسانی به روستاها

15. a picture of a rural scene
تصویر یک منظره ی روستایی

16. the literacy of the rural population
سواد آموزی به مردم روستایی

17. this story portrays a rural scene
این داستان یک صحنه ی روستایی را نشان می دهد.

18. thatched roofs are common in rural gillan
در مناطق روستایی گیلان بام های گالی پوش فراوان است.

19. the dispensation of medicines in rural areas
پخش دارو در مناطق روستایی

20. a book touching every aspect of rural life
کتابی که به کلیه ی جنبه های زندگی روستایی می پردازد.

21. her stories are all set in a rural frame
همه ی داستان های او دارای زمینه ی روستایی است.

22. the book gives an idealized picture of rural life
آن کتاب تصویری آرمانی از زندگی روستایی ارایه می دهد.

23. the spread of education in the country's rural areas
گسترش آموزش در روستاهای کشور

24. they want to prevent the migration of rural inhabitants into cities
می خواهند از مهاجرت روستانشینان به شهر جلوگیری کنند.

25. he used to peddle second hand opinions to rural audiences
او عقاید دست دوم را به خورد شنوندگان روستایی می داد.

26. she is used to the slow rhythm of rural life
او به روند آهسته ی زندگی روستایی خو گرفته است.

27. the novel's best aspect is its savor of rural life
بهترین جنبه ی این رمان رنگ و بوی روستایی آن است.

28. the cities are calm, but the disorder in the rural areas is still going on
شهرها آرام شده اند ولی در نواحی روستایی آشوب هنوز ادامه دارد.

29. articles which deal with the various phases of life in this rural area
مقاله هایی که با جنبه های مختلف زندگی در این ناحیه ی روستایی سر و کار دارند

30. Extreme poverty still exists in many rural areas.
[ترجمه ترگمان]فقر شدید هنوز در بسیاری از مناطق روستایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]فقر شدید در بسیاری از مناطق روستایی هنوز وجود دارد

the country's rural areas

نواحی روستانشین کشور


rural reforms

اصلاحات زراعی


پیشنهاد کاربران

روستایی

روستایی ، دهاتی

مزرعه داری

Rural road در رشته عمران و راه بیشتر با عنوان راههای برون شهری شناخته میشود

( در آثار جغرافیایی قدیمی ) "محال" یا "مضافات شهری"

برونشهری


کلمات دیگر: