کلمه جو
صفحه اصلی

trusty


معنی : معتبر، قابل اعتماد، امین، اطمینان بخش
معانی دیگر : وفادار، باوفا، پروپاقرص، با امانت، بابک، رازدار، محرم، (مهجور) رجوع شود به: trustful، (امریکا) زندانی خوش رفتار (که به او امتیاز ویژه داده می شود)، موتمن، مورد اطمینان

انگلیسی به فارسی

معتبر، قابل اعتماد، موتمن، مورد اطمینان، امین،اطمینان بخش


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: trustier, trustiest
• : تعریف: faithful; reliable; trustworthy.
متضاد: unreliable
مشابه: faithful, reliable, trustworthy
اسم ( noun )
حالات: trusties
مشتقات: trustily (adv.), trustiness (n.)
(1) تعریف: one who is trusted.

(2) تعریف: a convict who is granted special privileges for good behavior.

• reliable, trustworthy
someone who is trusted, that which is relied upon; prisoner with special rights earned through good behavior
trusty things and animals are considered to be reliable because they have always worked well in the past; often used humorously.

مترادف و متضاد

Synonyms: accurate, always there, authentic, authoritative, convincing, credible, dependable, ethical, exact, honest, honorable, kosher, levelheaded, mature, on the level, on up and up, open, plausible, principled, realistic, responsible, righteous, rock solid, saintly, secure, sensible, solid, square, steadfast, straight, there, to be trusted, tried, tried-and-true, true, true-blue, trustable, truthful, unfailing, up-front, upright, valid, veracious


Antonyms: corrupt, unbelievable, undependable, unreliable, untrustworthy


معتبر (صفت)
authoritative, great, responsible, valid, authentic, credible, reliable, creditable, trusty, having a good reputation, well-thought-of

قابل اعتماد (صفت)
authentic, reliable, trustworthy, trusty, dependable, trig, calculable

امین (صفت)
trustworthy, loyal, honest, single-minded, trusty, single-hearted

اطمینان بخش (صفت)
safe, trusty

reliable, believable


جملات نمونه

1. The master left his money with a trusty servant.
[ترجمه ترگمان]ارباب پول خود را با یک خدمتکار قابل اعتماد تنها گذاشت
[ترجمه گوگل]کارشناسی ارشد پول خود را با یک بنده معتبر به دست آورد

2. He had his trusty old penknife with him.
[ترجمه ترگمان]با قلم تراش قابل اعتماد خود در کنار او بود
[ترجمه گوگل]او تا به حال او را دوست داشتنی قدیمی خود را با او بود

3. She still drives her trusty black Corvette.
[ترجمه ترگمان]با این وجود او هنوز اتومبیل ضد کور کننده خود را می راند
[ترجمه گوگل]او هنوز Corvette سیاه و سفید اطمینان خود را درایو می کند

4. She spent years touring Europe with her trusty old camera.
[ترجمه ترگمان]او سال ها با دوربین قدیمی قابل اعتماد خود به اروپا سفر کرد
[ترجمه گوگل]او سالهاست با دوربین قدیمی خود، با اروپا سفر کرده است

5. Yes, they roam the skies on their trusty steeds, well Ostrich's actually.
[ترجمه ترگمان]بله، آن ها در حال پرسه زدن در آسمان ها بر روی steeds قابل اعتماد خود، در واقع، در واقع
[ترجمه گوگل]بله، آنها آسمان را بر روی صندلی های قابل اطمینان خود می کشند، و در واقع شترمرغ

6. She bit her lip and considered, consulting her trusty road atlas.
[ترجمه ترگمان]لبش را گاز گرفت و در حالی که به نقشه جاده قابل اعتماد خود مشاوره می کرد، به فکر فرو رفت
[ترجمه گوگل]او لب خود را بغل کرد و با مشاوره اطلس جاده اعتماد خود در نظر گرفت

7. Get rid of the trusty old Program Manager and replace it with the Start menu?
[ترجمه ترگمان]از مدیر برنامه قدیمی مورد اعتماد خلاص شوید و آن را با منوی استارت جایگزین کنید؟
[ترجمه گوگل]خلاص شدن از شر مدیریت برنامه معتبر قدیمی و جایگزینی آن با منوی شروع؟

8. Armed with their trusty detectors, they searched the garden thoroughly.
[ترجمه ترگمان]آن ها مسلح به ردیاب قابل اعتماد خود، باغ را به طور کامل بازرسی کردند
[ترجمه گوگل]آنها با استفاده از آشکارسازهای قابل اطمینان خود، باغ را به طور کامل جستجو کردند

9. The latest update to your trusty old word processor can barely keep up with your keystrokes.
[ترجمه ترگمان]آخرین به هنگام سازی یک پردازشگر کلمه قدیمی قابل اعتماد، به سختی می تواند با keystrokes شما حفظ شود
[ترجمه گوگل]آخرین بروزرسانی به پردازنده کلمه قدیمی شما قابل اطمینان است که به سختی میتواند با فشارهای کلیدی شما حفظ شود

10. And Watson will stand guard overnight with his trusty revolver.
[ترجمه ترگمان]و واتسون شب را با هفت تیر trusty نگهبانی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]و واتسون با یک شلیک قابل اعتماد شارژ می شود

11. Our trusty electric breaker was called for, and ear defenders were handed out - they were absolutely vital!
[ترجمه ترگمان]نیروی مورد اعتماد ما احضار شد و مدافعان گوش به دست فراموشی سپرده شدند - آن ها کاملا حیاتی بودند!
[ترجمه گوگل]ما برقی الکتریکی قابل اعتماد فراخوانده شد و مدافعان گوش سپردند - آنها کاملا حیاتی بودند!

12. This mid-range saloon and hatchback series replaces the trusty old Bluebird and is light years ahead in styling, performance and comfort.
[ترجمه ترگمان]این سالن میانی و مجموعه های hatchback جایگزین Bluebird قدیمی قابل اعتمادی است و سال های نوری جلوتر در سبک دهی، عملکرد و راحتی است
[ترجمه گوگل]این سری از سالن و سری هاتچ بیس جایگزین Bluebird قدیمی قابل اعتماد است و سال های پیش رو در سبک، عملکرد و راحتی پیش می آید

13. I brought my trusty Titleist close to my lips, and I said encouraging things to it.
[ترجمه ترگمان]دهانم را بستم و به لب های خود نزدیک شدم و گفتم things را به آن تشویق کنم
[ترجمه گوگل]من تقریبا تاییدستم را به لب هایم آوردم و گفتم چیزهای دلگرم کننده ای برای آن است

14. Yes, he had his trusty old penknife.
[ترجمه ترگمان]بله، یک قلم تراش لازمش داشت
[ترجمه گوگل]بله، او دارای قلم موی قدیمی بود


کلمات دیگر: