کلمه جو
صفحه اصلی

trusting


معنی : متکی
معانی دیگر : زودباور، ساده دل، خوش بین، پشتگرم، متوکل، نیک گمان

انگلیسی به فارسی

زودباور، سادهدل، خوشبین، پشتگرم، متوکل، نیک گمان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: trustingly (adv.), trustingness (n.)
• : تعریف: that trusts; trustful; having confidence.
متضاد: distrustful, mistrustful, suspicious

• a trusting person believes that people are honest and sincere and do not intend to harm them.

مترادف و متضاد

متکی (صفت)
leaning, based, relying, supported, trusting, founded

trustful


Synonyms: believing, confiding, credulous, gullible, innocent, naive, undoubting, unquestioning, unsuspecting, unsuspicious


جملات نمونه

1. Seize the present day, trusting the morrow as little as may be.
[ترجمه ترگمان]روز هدیه را بگیرید و فردا به همان کوچکی که ممکن است اعتماد کنید
[ترجمه گوگل]امروز، امروز با اعتماد به فرد، فردا به همان اندازه ممکن است

2. There is no trusting to appearance.
[ترجمه ترگمان]به ظاهر نمی توان اعتماد کرد
[ترجمه گوگل]به ظاهر اعتماد ندارد

3. I set off for the valley, trusting to luck.
[ترجمه ترگمان]به طرف دره راه افتادم و به بخت و اقبال توکل کردم
[ترجمه گوگل]من برای دره راه میروم، اعتماد به شانس

4. It's like trusting a wolf to watch over sheep.
[ترجمه ترگمان]مثل این میمونه که به یه گرگ اعتماد کنی که از گوسفند مراقبت کنه
[ترجمه گوگل]مثل اعتقاد به گرگ برای تماشای بیش از گوسفند است

5. You are too trusting; it's one of the hard facts of life that not everybody is as honest as you are.
[ترجمه ترگمان]شما بیش از حد به آن اعتماد دارید؛ این یکی از واقعیت های سخت زندگی است که همه مثل شما صادق نیستند
[ترجمه گوگل]شما خیلی اعتماد دارید این یکی از واقعیت های سخت زندگی است که نه همه آنقدر صادق هستند که شما هستید

6. Forgiving is easy. Trusting again, not so much.
[ترجمه ترگمان]بخشش خیلی ساده است اعتماد دوباره، نه خیلی زیاد
[ترجمه گوگل]بخشش آسان است اعتماد دوباره، نه خیلی

7. Gardiner is simply trusting to instinct and experience.
[ترجمه ترگمان]گاردینر به طور ساده به غریزه و تجربه اعتماد دارد
[ترجمه گوگل]Gardiner به سادگی به غریزه و تجربه اعتماد دارد

8. The child gave a lovely, trusting smile.
[ترجمه ترگمان]کودک لبخند دل انگیزی بر لب داشت
[ترجمه گوگل]کودک یک لبخند دوست داشتنی و دلنشین داشت

9. Her trusting smile melted his heart.
[ترجمه ترگمان]لبخند trusting قلبش را ذوب کرد
[ترجمه گوگل]لبخند دلخواهش قلبش را ریخت

10. If you're too trusting, other people will take advantage of you.
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از حد اعتماد کنی، بقیه از تو سو استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]اگر بیش از حد اعتماد دارید، دیگران از شما سود خواهند برد

11. I stumbled along in the dark, trusting to luck to find the right door.
[ترجمه ترگمان]در تاریکی سکندری خوردم و به شانسم اطمینان کردم که در درست را پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من در تاریکی به هم شک داشتم، به اعتماد به شانس برای پیدا کردن درب سمت راست

12. He nodded, not trusting himself to speak.
[ترجمه ترگمان]او سرش را تکان داد، نه به خودش اعتماد کرد که چیزی بگوید
[ترجمه گوگل]او صدایش زد، به خودش اعتماد نکرد

13. She has an open, trusting nature.
[ترجمه ترگمان] اون یه سرشت آزاد و اعتماد به نفس داره
[ترجمه گوگل]او دارای ماهیت باز و دلیر است

14. She nodded, not trusting her own voice.
[ترجمه ترگمان]او سرش را تکان داد، نه به صدای خودش
[ترجمه گوگل]او نوازش کرد و به صدای خود اعتماد نکرد

پیشنهاد کاربران

آدم ساده . ساده دل . بدون شک و گمان

آدم ساده . بدون شک و گمان . ساده دل


کلمات دیگر: