کلمه جو
صفحه اصلی

twang


معنی : صدای تودماغی، صدای زه، صدای دنگ دنگ ایجاد کردن
معانی دیگر : (چله ی کمان یا تار ساز زهی) ترنگیدن، ترنگاندن، نواختن، تو دماغی حرف زدن، حرف تو دماغی، صدای خیشومی، بیخ حلقی (twangle هم می گویند)، (صدایی که هنگام رها شدن پیکان از چله ی کمان بر آید) ترنگ، ترناس، ترنگاترنگ، درینگ، (ساز زهی - صدایی که از کشیدن تار ایجاد می شود) ترنگ، صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود

انگلیسی به فارسی

لگد زدن، صدای تودماغی، صدای زه، صدای دنگ دنگ ایجاد کردن


صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از آن شنیده می‌شود،صدای زه، صدای تودماغی، صدای دنگ دنگ ایجاد کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: twangs, twanging, twanged
• : تعریف: to make a strong, sharp, vibrating or ringing sound, as a tight string when plucked.
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cause to make a strong, sharp, vibrating or ringing sound, as by plucking.

(2) تعریف: to pull or pluck the string of (a bow).
اسم ( noun )
مشتقات: twangy (adj.)
(1) تعریف: a strong, sharp, vibrating or ringing sound, such as that produced by plucking a very tight string.

(2) تعریف: a nasal tone in speaking, characteristic esp. of certain dialects or regional accents.

• ringing sound, sound of a string being plucked, sound of a tense string being suddenly released; nasal tone (in the voice)
produce a strong vibrating sound as of a plucked string of a musical instrument; produce music by plucking the strings of a musical instrument; pull and/or release the string of an archery bow; speak with a nasal tone; (slang) masturbate
a twang is a sound like the one made by pulling and then releasing a tight wire.
if you twang something such as a tight wire or string or if it twangs, it makes a repetitive vibrating sound because it has been pulled and then released.

مترادف و متضاد

صدای تودماغی (اسم)
twang

صدای زه (اسم)
twang

صدای دنگ دنگ ایجاد کردن (فعل)
twang

جملات نمونه

Rahmat twanged away at his guitar.

رحمت به نواختن گیتار خود پرداخت.


the twang of Kansas farmers

تو دماغی حرف زدن کشاورزان کانزاس


1. the twang of kansas farmers
تو دماغی حرف زدن کشاورزان کانزاس

2. Her voice had a slight Australian twang.
[ترجمه ترگمان]صدای او صدای twang استرالیایی کم داشت
[ترجمه گوگل]صدای او کمی ناگهانی استرالیا بود

3. She had a slight Australian twang.
[ترجمه ترگمان]صدای twang استرالیا به گوش رسید
[ترجمه گوگل]او تا به حال یک استرالیا کوچک بود

4. Her voice had a faint American or Canadian twang.
[ترجمه ترگمان]صدای او یک آمریکایی ضعیف یا کانادایی بود
[ترجمه گوگل]صدای او تاج و تیز آمریکایی یا کانادایی ضعیف بود

5. He spoke with a Cockney twang.
[ترجمه ترگمان]با لهجه لندنی حرف می زد
[ترجمه گوگل]او با صدای کوکین صحبت کرد

6. We heard a twang as the cable broke.
[ترجمه ترگمان]صدای twang را شنیدیم که تلگراف قطع شد
[ترجمه گوگل]ما کابل را شکستیم

7. Something gave a loud discordant twang.
[ترجمه ترگمان]صدایی با صدای بلند به گوش رسید
[ترجمه گوگل]چیزی به شدت متضاد شد

8. The fiddle began to twang.
[ترجمه ترگمان]صدای fiddle به گوش رسید
[ترجمه گوگل]کلام شروع شد

9. Not a snap or a twang, but the hamstring had gone for the second time in successive matches.
[ترجمه ترگمان]اما the برای دومین بار در matches متوالی ناپدید شده بود
[ترجمه گوگل]نه یک ضربه محکم و ناگهانی و یا دو طرفه، اما همسترینگ برای بار دوم در مسابقات بعدی رفته بود

10. Miller's nasal country twang reveals his Georgia origins.
[ترجمه ترگمان]country بینی میلر، اصلیت جرجیا را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]کشور مونوپلاستی مکلر کشف کرد که ریشه های گرجستان او است

11. Mulcahey heard the twang of banjos, a chorus of voices.
[ترجمه ترگمان]Mulcahey صدای twang و آواز دسته جمعی را شنیدند
[ترجمه گوگل]Mulcahey صدای انفجار بانجو را شنید

12. The slightest movement caused them to twang and reverberate through the silent apartment.
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین حرکتی باعث شد که صدای twang در اتاق ساکت طنین انداز شود
[ترجمه گوگل]کوچکترین جنبش باعث شد که آنها از طریق آپارتمان ساکت و خاموش شوند

13. That coppery twang on the emergency cord that hangs tight in his gut.
[ترجمه ترگمان]مسی و twang، طناب اضطراری که در دل و روده او آویزان است
[ترجمه گوگل]این مسنجر بر روی بند ناف اضطراری قرار دارد که در روده اش تنگ است

14. Whether Southern drawl or Mid-West twang, it was all the same to me.
[ترجمه ترگمان]چه در جنوب غربی و چه در غرب میانه، این موضوع برای من یک سان بود
[ترجمه گوگل]این که آیا خرد جنوب و یا غرب میانه غربی، همگی برای من یکسان بود

15. The wire parted with a twang.
[ترجمه ترگمان]سیم با صدای twang از هم جدا شد
[ترجمه گوگل]سیم جدا شد

The bow twanged and the arrow shot across.

(چله‌ی) کمان ترنگید و تیر رها شد.



کلمات دیگر: