کلمه جو
صفحه اصلی

polyphagia


معنی : پر خوری، اشتهای زیاد
معانی دیگر : میل مفرط به خوراک، پر خواهی، جوع البقر، bulimia پرخوری، خورنده غذاهای گوناگون

انگلیسی به فارسی

( bulimia ) پرخوری، اشتهای زیاد، خورنده غذاهای گوناگون


پلیفعیا، اشتهای زیاد، پر خوری


انگلیسی به انگلیسی

• strong desire to eat; excessive need to eat; practice of feeding on many types of food (zoology)

مترادف و متضاد

پر خوری (اسم)
gorge, avidity, esurience, gastronomy, edacity, glut, polyphagia

اشتهای زیاد (اسم)
polyphagia

جملات نمونه

1. Jay:Polyuria, polydipsia, polyphagia, and weight loss.
[ترجمه ترگمان]جی: polyuria، polydipsia، polyphagia، و کاهش وزن
[ترجمه گوگل]جی Polyuria، polydipsia، polyphagia، و از دست دادن وزن

2. Improve polydipsia, polyphagia, polyuria, caused by diabetes.
[ترجمه ترگمان]polydipsia، polyphagia، polyuria، ایجاد شده توسط دیابت را افزایش دهید
[ترجمه گوگل]بهبود دیابت نوع یک، polyphagia، polyuria، ناشی از دیابت

3. Polyphagia may accompany symptoms of hyperglycemia but is not typically a primary patient concern.
[ترجمه ترگمان]Polyphagia ممکن است علایم افسردگی را همراه داشته باشند اما معمولا یک نگرانی اولیه بیمار نیستند
[ترجمه گوگل]Polyphagia ممکن است همراه با علائم هیپرگلیسمی باشد اما به طور معمول یک نگرانی بیمار نیست

4. Secondly, it was decided by physical habits of polyphagia which was inherited for several thousand years.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، این تصمیم با استفاده از عادات فیزیکی of که چندین هزار سال به ارث برده شد، گرفته شد
[ترجمه گوگل]ثانیا، با عادت های فیزیکی پلی فاجایی که چندین هزار سال به ارث رسیده بود، تصمیم گرفت

5. The typical symptoms of DM are polydypsia, polyphagia, polyuria, emaciation and urinary glucose caused by hyperglycaemia.
[ترجمه ترگمان]علائم معمول DM ها عبارتند از: polydypsia، polyphagia، polyuria، لاغری و گلوکز ادراری ناشی از hyperglycaemia
[ترجمه گوگل]نشانه های معمول DM عبارتند از: پولدیگی، پلی فاژی، پلیوریا، سوزش و گلوکز ادراری ناشی از هیپرگلیسمی

6. Diabetes mellitus is a disease characterized by polydipsia, polyphagia, polyuria, emaciation and weakness.
[ترجمه ترگمان]بیماری دیابت یک بیماری است که با polydipsia، polyphagia، polyuria، لاغری و ضعف شناخته می شود
[ترجمه گوگل]دیابت نوع یک بیماری ای است که توسط پلی دیپسی، polyphagia، polyuria، سوزش و ضعف شناخته شده است

7. In winter and spring, they were polyphagia and their food were mainly earthworm, insect, vegetal leaf and humanity discarded food.
[ترجمه ترگمان]در زمستان و بهار، آن ها polyphagia بودند و غذای آن ها عمدتا earthworm، حشره، گیاهی، گیاهی و انسانی بود که به دور انداخته شده بود
[ترجمه گوگل]در زمستان و بهار، آنها پلی فاجایی بودند و غذای آنها عمدتا کرم خاکی، حشرات، برگ گیاهی و بشریت بود

8. Habits: Ofen seen in small groups, sometimes they mix into groups of other close species. Prey on insects, fruits in groups, polyphagia.
[ترجمه ترگمان]عادت ها: Ofen در گروهه ای کوچک دیده می شوند، و بعضی اوقات به گروه هایی از دیگر گونه های نزدیک هم ترکیب می شوند طعمه در حشرات، میوه ها در گروه ها، polyphagia
[ترجمه گوگل]عادت های Ofen در گروه های کوچک دیده می شود، گاهی اوقات آنها را به گروه های دیگر از گونه های نزدیک ترکیب می کنند شکار حشرات، میوه ها در گروه ها، پلیپاژی

9. Xiaoke is a commonly seen disease in clinic with the typical syndrome of polyphagia, polydispia, polyuria, weariness and emaciation.
[ترجمه ترگمان]Xiaoke یک بیماری شایع در کلینیک با سندرم معمول of، polydispia، polyuria، خستگی و لاغری است
[ترجمه گوگل]Xiaoke یک بیماری معمول دیده شده در درمانگاه با سندرم معمول polyphagia، polydispia، polyuria، خستگی و خستگی است


کلمات دیگر: