کلمه جو
صفحه اصلی

batsman


(بیس بال) چوگان زن

انگلیسی به فارسی

گوی‌زن


بتمن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: batsmen
مشتقات: batsmanship (n.)
• : تعریف: a player who is at bat, esp. in cricket.

• male baseball batter; male batter in cricket game
in a game of cricket, the batsman is the person who is batting.

جملات نمونه

1. The ball went past the batsman and hit the stumps.
[ترجمه ترگمان]توپ از ضربه زن گذشت و به کنده درخت برخورد کرد
[ترجمه گوگل]توپ از پشت بتمن عبور کرد و به سینه ضربه زد

2. The umpire ruled that the batsman was out.
[ترجمه ترگمان]داور حکم داد که توپ زن اخراج شد
[ترجمه گوگل]داور تصریح کرد که بتمن بیرون رفت

3. The batsman rose on his toes and played the rising ball down into the ground.
[ترجمه ترگمان]توپ زن روی پنجه های پایش بلند شد و توپ را به زمین انداخت
[ترجمه گوگل]بتمن روی انگشتانش بلند شد و توپ رو به پایین به زمین پرتاب کرد

4. He's a good batsman but a poor bowler.
[ترجمه ترگمان]او مرد خوبی است، اما یک کلاه لبه دار
[ترجمه گوگل]او یک خفاش خوب است اما خندق ضعیف است

5. The batsman began slowly but once he got his eye in he started to play some very good shots.
[ترجمه ترگمان]The یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش شروع به نواختن کرد
[ترجمه گوگل]باتمن به آرامی شروع به کار کرد، اما هنگامی که چشمش را گرفت، شروع به بازی کردن چند عکس بسیار خوب کرد

6. The batsman smashed the ball up into the air.
[ترجمه ترگمان]توپ زن توپ را در هوا شکست
[ترجمه گوگل]بتمن توپ را به هوا پرتاب کرد

7. The batsman slammed the ball straight at a fielder.
[ترجمه ترگمان]توپ زن توپ را مستقیما به سمت بازیکن ضربه زد
[ترجمه گوگل]بتمن توپ را مستقیما در یک فیلد گرفت

8. He was the greatest batsman of his generation.
[ترجمه ترگمان]او بزرگ ترین ضربه زن نسل خود بود
[ترجمه گوگل]او بزرگترین خفاش نسل او بود

9. The umpire gave the batsman out .
[ترجمه ترگمان]داور توپ زن را اخراج کرد
[ترجمه گوگل]داور به خفاش داد

10. The batsman stroked the ball effortlessly to the boundary.
[ترجمه ترگمان]ضربه زن توپ را بدون زحمت به مرز ضربه زد
[ترجمه گوگل]بتمن توپ را به زحمت به مرز انداخت

11. The bowler dismissed the next batsman for six runs.
[ترجمه ترگمان]توپ زن توپ زن بعدی را به مدت شش ران حذف کرد
[ترجمه گوگل]خدمتکار برای شش راننده گاوچران بعدی را رد کرد

12. He pitched the ball too short and the batsman hit it for six.
[ترجمه ترگمان]توپ را خیلی کوتاه کرد و توپ زن ضربه زد و شش ضربه زد
[ترجمه گوگل]او توپ را بیش از حد کوتاه کرد و باتسمن آن را برای شش بار برد

13. A difficult ball came through,the batsman played on to his wicket and was out.
[ترجمه ترگمان]توپ ضربه سختی وارد شد و توپ زن ضربه زد و بیرون آمد
[ترجمه گوگل]یک توپ دشوار به وجود آمد، بتمن در نقش او بازی کرد و بیرون رفت

14. Fans ran onto the pitch and mobbed the batsman.
[ترجمه ترگمان]هواداران بر روی زمین دویدند و به سوی توپ زن هجوم بردند
[ترجمه گوگل]هواداران بر روی زمین فرار می کشیدند و باتسمن را می کشیدند

15. Neither batsman was troubled although Morris always looked the more positive player, thumping 11 fours in his 134 ball unbeaten 9
[ترجمه ترگمان]نه توپ زن ضربه زد، اگرچه موریس همیشه به بازیکن مثبت تر نگاه می کرد و ۱۱ ضربه چهار امتیازی را در امتیاز ۱۳۴ ران کسب کرد
[ترجمه گوگل]هیچکدام از بزرگان مضطرب نبودند، هرچند موریس همیشه بازیکنی باهوش تر را دید، 11 گل چهارم را در 134 گل شکست داد


کلمات دیگر: