کلمه جو
صفحه اصلی

trump up


معنی : تهمت زدن، نسبت ناروا دادن، دروغ بافتن
معانی دیگر : (برای کسی) پاپوش درست کردن، (اتهام و غیره) جعل کردن، بهانه تراشیدن، پرونده سازی کردن، دروه بافتن

انگلیسی به فارسی

نسبت ناروا دادن، دروغ بافتن، تهمت زدن


تهمت زدن، نسبت ناروا دادن، دروغ بافتن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to devise or fabricate dishonestly (an accusation, rumor, or the like).
مشابه: contrive, invent

- The newspapers trumped up a story about her love life.
[ترجمه ترگمان] روزنامه ها داستان زندگی عشق او را مغلوب کردند
[ترجمه گوگل] روزنامه ها یک داستان در مورد زندگی عاشقانه خود را می خوانند

• scam, deceive; invent, fabricate

مترادف و متضاد

تهمت زدن (فعل)
scandal, accuse, slander, task, trump up

نسبت ناروا دادن (فعل)
trump up

دروغ بافتن (فعل)
trump up

جملات نمونه

1. Every time John is late getting home he trumps up some new excuse.
[ترجمه ترگمان]هر بار که جان دیر به خانه می رسد، یک بهانه جدید را انتخاب می کند
[ترجمه گوگل]هر زمان که جان جان دیر می کند، او بهانه ای جدید می کند

2. I trumped up a story to amuse the children.
[ترجمه ترگمان]من برای سرگرم کردن بچه ها برای سرگرم کردن یک داستان بودم
[ترجمه گوگل]من داستان را برای بچه ها سرگرم کردم

3. She was never able to trump up the courage to have a showdown.
[ترجمه ترگمان]اون هرگز موفق نشده بود که دل و جراتش رو داشته باشه که یه مسابقه نهایی داشته باشه
[ترجمه گوگل]او هرگز قادر به شکست دادن شجاعت نداشت

4. Several of his colleagues trumped up a complaint to get him removed from the job.
[ترجمه ترگمان]چندین تن از همکاران او شکایت کرده اند که او را از این کار برکنار کرده اند
[ترجمه گوگل]تعدادی از همکارانش شکایت کردند تا او را از کار خارج کند

5. That woman trumped up various baseless charges against him.
[ترجمه ترگمان]این زن در مقابل او اتهامات بی اساس و بی اساس را به هم زده بود
[ترجمه گوگل]این زن با اتهامات غیر قانونی علیه او فورا کشته شد

6. It became clear,during the trial,that most of the charges against the defendant were trumped up.
[ترجمه ترگمان]در طول محاکمه مشخص شد که اغلب اتهامات علیه متهم جمع شده اند
[ترجمه گوگل]در طول محاکمه روشن شد که اکثر اتهامات عنوان شده علیه متهم را رد کرد

7. Anxious to avoid indictment, peasants trumped up charges against their neighbors, while others accused their rivals of imaginary crimes.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان نگران برای اجتناب از کیفرخواست، اتهامات نسبت داده شده به همسایگان خود را مغلوب کردند، در حالی که دیگران رقبای خود را به جنایات خیالی متهم کردند
[ترجمه گوگل]دهقانان برای اجتناب از اتهامات کیفری، دهقانان اتهامات خود را علیه همسایگان خود محکوم کردند، در حالی که دیگران رقبای خود را از جنایات خیالی متهم می کنند

8. The entire thing was entirely trumped up and she was absolved because of the publicity we gave the case.
[ترجمه ترگمان]همه چیز کاملا لو رفته بود و به خاطر the که در این مورد به ما داده بود بخشیده شده بود
[ترجمه گوگل]همه چیز به طور کامل بریده شد و به دلیل تبلیغاتی که به پرونده دادیم، ازدواج کرد

9. He is no performer in a costume, no trumped up poster boy.
[ترجمه ترگمان]او کسی نیست که در لباس مبدل شود
[ترجمه گوگل]او هیچ صحنه ای در یک صحنه وجود ندارد، هیچ کدام از بچه های پوستر برنده نشده اند

10. Try as they might, they were unable to trump up a convincing case against him.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید تا جایی که ممکن است سعی کنید یک پرونده متقاعد کننده علیه او پیدا کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید که ممکن است آنها نتوانند پرونده متقاعد کننده ای را علیه او اجرا کنند

11. He was never able to trump up the courage to have a showdown.
[ترجمه ترگمان]اون هرگز موفق نشده بود که دل و جرات خودش رو نشون بده
[ترجمه گوگل]او هرگز توانایی شکست دادن شکستن را نداشت

12. Sylvia does not get on with the supervisor and the danger is that he will trump up some charge to discredit her.
[ترجمه ترگمان]سیلویا هم با سرپرست دست و پنجه نرم نمی کند و خطر این است که او یک اتهام را برای بی اعتبار کردن او برنده خواهد شد
[ترجمه گوگل]سیلویا با سرپرست روبرو نمی شود و خطر این است که او برخی از اتهامات را به او تحمیل کند

13. If you are out to condemn sb ., you can always trump up a charge.
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهید sb را محکوم کنید همیشه می توانید یک اتهام را برنده شوید
[ترجمه گوگل]اگر شما مجبور به محکوم کردن جنایتکاران هستید، همیشه می توانید شارژ کنید


کلمات دیگر: