(بیس بال) درصد موفقیت در چوگان زنی
batting average
(بیس بال) درصد موفقیت در چوگان زنی
انگلیسی به فارسی
(بیسبال) درصد موفقیت در چوگانزنی
(عامیانه) میزان مهارت یا موفقیت در هر کاری
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a measure of a baseball player's batting ability computed by dividing the total number of base hits by the number of official times at bat.
• (2) تعریف: (informal) one's degree of success at some endeavor.
• (baseball) number of successful hits out of the number of times that the player came up to hit
جملات نمونه
1. Her batting average there: five stays of execution, one commuted to life in prison, and two men freed completely.
[ترجمه ترگمان]متوسط batting در آنجا بود: پنج سال اعدام، یکی از آن ها به حبس ابد تبدیل شد و دو مرد به طور کامل آزاد شدند
[ترجمه گوگل]به طور متوسط او 50 درصد از اعدام زندانی است، یکی از زندانیان زندان، و دو مرد به طور کامل آزاد شدند
[ترجمه گوگل]به طور متوسط او 50 درصد از اعدام زندانی است، یکی از زندانیان زندان، و دو مرد به طور کامل آزاد شدند
2. Ted Williams once had a batting average above . 400.
[ترجمه ترگمان]تد ویلیامز زمانی میانگین ضربه زدن به طبقه بالا رو داشت ۴۰۰
[ترجمه گوگل]تد ویلیامز یک بار تا به حال متوسط بدنه بالا بود 400
[ترجمه گوگل]تد ویلیامز یک بار تا به حال متوسط بدنه بالا بود 400
3. Scenario: A major-league baseball team has a team batting average of . 260 and hires a new batting coach.
[ترجمه ترگمان]سناریو: یک تیم بیس بال اصلی به طور متوسط بازیکن خط ضربه زنی تیم است ۲۶۰ و یک مربی ضربه زنی جدید را استخدام می کند
[ترجمه گوگل]سناریو یک تیم بیس بال در لیگ یک تیم متوسط متوسط را دارد 260 و استخدام یک مربی پنبه ای جدید
[ترجمه گوگل]سناریو یک تیم بیس بال در لیگ یک تیم متوسط متوسط را دارد 260 و استخدام یک مربی پنبه ای جدید
4. They maintained an unbelievably high batting average in lobbying the MPs.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور باورنکردنی ضربه زنان را در لابی با نمایندگان پارلمان حفظ کردند
[ترجمه گوگل]آنها در لابی دهگانه نمایندگان مجلس، به طور متوسط، از حد متوسط بالایی برخوردار بودند
[ترجمه گوگل]آنها در لابی دهگانه نمایندگان مجلس، به طور متوسط، از حد متوسط بالایی برخوردار بودند
5. He ended the season with a batting average of . 37
[ترجمه ترگمان]او به طور متوسط فصل را به طور متوسط به پایان رساند ۳۷
[ترجمه گوگل]او فصل را با میانگین پنبه ای به پایان رسانده است 37
[ترجمه گوگل]او فصل را با میانگین پنبه ای به پایان رسانده است 37
6. The salesman's batting average was 7 out of
[ترجمه ترگمان]میانگین ضربه فروشنده به طور متوسط ۷ مورد بود
[ترجمه گوگل]میانگین فروش خیاطی فروشنده 7 است
[ترجمه گوگل]میانگین فروش خیاطی فروشنده 7 است
7. His batting average is . 3 0, which is very good.
[ترجمه ترگمان]متوسط ضربه زدن او این است ۳ ۰، که بسیار خوب است
[ترجمه گوگل]او متوسط متوسط بدنی است 3 0، که بسیار خوب است
[ترجمه گوگل]او متوسط متوسط بدنی است 3 0، که بسیار خوب است
8. Harry ended this season with a splendid batting average of 1
[ترجمه ترگمان]هری این فصل را با میانگین ضربه ۱ به پایان رساند
[ترجمه گوگل]هری این فصل را با میانگین 1 ساله حمام پرطرفدار به پایان رساند
[ترجمه گوگل]هری این فصل را با میانگین 1 ساله حمام پرطرفدار به پایان رساند
9. He has maintained a high batting average in gaining and holding the friendship among his colleagues.
[ترجمه ترگمان]او به طور متوسط در دست گرفتن و حفظ دوستی میان همکارانش یک میانگین توپ دار نگه داشته است
[ترجمه گوگل]او در بدست آوردن و نگهداری دوستی در میان همکارانش، یک میانگین خستگی بالا را حفظ کرده است
[ترجمه گوگل]او در بدست آوردن و نگهداری دوستی در میان همکارانش، یک میانگین خستگی بالا را حفظ کرده است
10. Ted Williams is best remembered for his season batting average of 406 in 194
[ترجمه ترگمان]تد ویلیامز به خاطر بازی فصل خود به طور متوسط از ۴۰۶ در ۱۹۴ به خاطر آمده است
[ترجمه گوگل]تد ویلیامز بهتر است برای فصل خود را به طور متوسط 406 در سال 194 بدست آوردن
[ترجمه گوگل]تد ویلیامز بهتر است برای فصل خود را به طور متوسط 406 در سال 194 بدست آوردن
11. Nor has anyone compared Lincoln's batting average in clemency cases to that of, say, wartime presidents like James K. Polk, Woodrow Wilson or Franklin D. Roosevelt.
[ترجمه ترگمان]همچنین هیچ کسی به طور متوسط جایگاه ضربه زنی لینکلن را در مواردی که مانند جیمز کی روسای جمهور زمان جنگ مانند جیمز کی بود، مقایسه نکرد پولک، وودرو ویلسون یا فرانکلین د روزولت
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمیتواند مقیاس تنفس لینکلن را در موارد خفگی مقایسه کند، مانند ریاست های جنگی مانند جیمز پولک، وودرو ویلسون یا فرانکلین روزولت
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمیتواند مقیاس تنفس لینکلن را در موارد خفگی مقایسه کند، مانند ریاست های جنگی مانند جیمز پولک، وودرو ویلسون یا فرانکلین روزولت
12. Result: The team batting average plummets to . 21
[ترجمه ترگمان]نتیجه: ضربه زن های تیم به طور متوسط در حال کاهش است ۲۱
[ترجمه گوگل]نتیجه تیم تند نفوذ به طور متوسط به 21
[ترجمه گوگل]نتیجه تیم تند نفوذ به طور متوسط به 21
13. Your 18 batting average will improve.
[ترجمه ترگمان]متوسط ضربه زدن ۱۸ ضربه شما بهبود خواهد یافت
[ترجمه گوگل]میانگین 18 تایی شما بهبود خواهد یافت
[ترجمه گوگل]میانگین 18 تایی شما بهبود خواهد یافت
14. Don Bradman, the catalyst of the affair, was only temporarily tamed, as his Test batting average of 5 57 testified.
[ترجمه ترگمان]دون Bradman، کاتالیست این رابطه، تنها به طور موقت اهلی شده بود، چرا که میانگین ضربه زنی او به طور متوسط ۵ امین شهادت بود
[ترجمه گوگل]Don Bradman، کاتالیزور امور، تنها به طور موقت تام شده بود، به عنوان او متوسط آزمون 57/7 بدست آوردن بداهه
[ترجمه گوگل]Don Bradman، کاتالیزور امور، تنها به طور موقت تام شده بود، به عنوان او متوسط آزمون 57/7 بدست آوردن بداهه
پیشنهاد کاربران
میزان موفقیت
کلمات دیگر: