کلمه جو
صفحه اصلی

policeman


معنی : پاسبان، مامور پلیس
معانی دیگر : (مفرد) پلیس

انگلیسی به فارسی

مامور پلیس، پاسبان


پلیس، مامور پلیس، پاسبان


انگلیسی به انگلیسی

• cop, police officer, constable
a policeman is a man who is a member of the police force.

اسم ( noun )
حالات: policemen
• : تعریف: a male member of a police force.
مشابه: agent, bull

مترادف و متضاد

پاسبان (اسم)
peon, guard, bobby, constable, policeman, cop, police, gendarme, police patrol

مامور پلیس (اسم)
policeman

جملات نمونه

a neighborhood policeman

پاسبان محله


1. a policeman is a limb of the law
پاسبان،عامل اجرای قانون است.

2. a policeman making his nightly rounds
پلیسی که گشت شبانه ی خود را انجام می دهد

3. the policeman grasped my hand
پاسبان دستم را محکم گرفت.

4. the policeman guided the traffic
پاسبان ترافیک را هدایت می کرد.

5. the policeman hit me on the head with his baton
پاسبان با باتون توی سرم زد.

6. the policeman ran after the thief and caught him
پاسبان دنبال دزد دوید و او را گرفت.

7. a discourteous policeman
پاسبان بی ادب

8. a neighborhood policeman
پاسبان محله

9. a uniformed policeman
پلیس اونیفورم دار

10. A policeman has the authority to arrest lawbreakers.
[ترجمه ترگمان]یک پلیس قدرت دستگیری قانون شکنان را دارد
[ترجمه گوگل]پلیس دارای مجوز دستگیری متهمان قانون اساسی است

11. The boy faltered when the policeman demanded his name.
[ترجمه ترگمان]وقتی که پلیس نام او را پرسید، پسرک به لکنت افتاد
[ترجمه گوگل]وقتی پلیس نام خود را خواست نامش فریاد زد

12. The policeman grasped the thief by the shoulder and swung him around.
[ترجمه ترگمان]پلیس دزد را گرفت و او را به اطراف چرخاند
[ترجمه گوگل]پلیس به وسیله شانه دزد را در آغوش گرفت و او را در اطراف چرخاند

13. The policeman ferreted around all over the house.
[ترجمه ترگمان]پلیس در سرتاسر خانه پیدایش کرده بود
[ترجمه گوگل]پلیس در اطراف خانه فرو ریخت

14. He repassed the street when he saw the policeman coming up.
[ترجمه زهرا] وقتی که دید پلیس دارد می آید خیابان را ترک کرد
[ترجمه نارین ایلین] وقتی پلیس رادید از خیابان رفت
[ترجمه ترگمان]وقتی پلیس را دید از خیابان گذشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او دید که پلیس در حال ظهور است، خیابان را دفع کرد

15. Didn't that policeman give you a ticket?
[ترجمه ترگمان]اون پلیس بهت یه بلیط نداد؟
[ترجمه گوگل]آیا پلیس به شما یک بلیط نپرداخت؟

16. A policeman has the power to arrest a criminal.
[ترجمه ترگمان]یک پلیس قدرت دستگیری یک مجرم را دارد
[ترجمه گوگل]یک پلیس قدرت دستگیری جنایتکار دارد

17. The policeman seized the thief by the arm.
[ترجمه ترگمان]پلیس دست دزد را گرفت
[ترجمه گوگل]پلیس دزد را به دست بازداشت کرد

پیشنهاد کاربران

آقا پلیس یا مرد پلیس

پلیس مرد

پلیس


کلمات دیگر: