بطورفریبنده، بشیرینی
charmingly
بطورفریبنده، بشیرینی
انگلیسی به فارسی
با جذابیت، بهطور جذاب
انگلیسی به انگلیسی
• pleasantly, attractively, appealingly
جملات نمونه
1. A boy and a girl are chatting charmingly together.
[ترجمه ترگمان]یک پسر و یک دختر با هم گپ می زنند
[ترجمه گوگل]یک پسر و یک دختر با هم با یکدیگر ملاقات می کنند
[ترجمه گوگل]یک پسر و یک دختر با هم با یکدیگر ملاقات می کنند
2. Paul Nicholas dimples charmingly as Aladdin, which gets the girls screaming.
[ترجمه ترگمان]پل نیکلای چال گونه به زیبایی علاالدین، که دخترها جیغ می کشند
[ترجمه گوگل]پل نیکلاس، به طرز وحشیانه ای به عنوان الادین، که دختران را فریاد می زند، می شکند
[ترجمه گوگل]پل نیکلاس، به طرز وحشیانه ای به عنوان الادین، که دختران را فریاد می زند، می شکند
3. The six state portraits are charmingly painted.
[ترجمه ترگمان]شش پرتره دولتی به گونه ای زیبا رنگ آمیزی شده اند
[ترجمه گوگل]پرتره های شش ایالت جذابیت دارند
[ترجمه گوگل]پرتره های شش ایالت جذابیت دارند
4. Cromer is a charmingly old-fashioned resort that has changed little over the years.
[ترجمه ترگمان]Cromer یک استراحتگاه سنتی قدیمی است که در طول سال ها تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]کرمر یک مجتمع جذاب و معروف قدیمی است که در طول سالها کمی تغییر کرده است
[ترجمه گوگل]کرمر یک مجتمع جذاب و معروف قدیمی است که در طول سالها کمی تغییر کرده است
5. But this charmingly dim remark does highlight the drawbacks of young stars abandoning education too early in favour of fame and fortune.
[ترجمه ترگمان]اما این اظهارنظر لطیف و لطیف، معایب ستاره های جوان را برجسته می کند که تحصیل را خیلی زود به نفع شهرت و ثروت رها می کنند
[ترجمه گوگل]اما این نکته بسیار جذاب و کم نظیر، نقاط ضعف ستاره های جوان را که از آموزش و پرورش به سر می برند، خیلی زود به نفع شهرت و ثروت برجسته می کند
[ترجمه گوگل]اما این نکته بسیار جذاب و کم نظیر، نقاط ضعف ستاره های جوان را که از آموزش و پرورش به سر می برند، خیلی زود به نفع شهرت و ثروت برجسته می کند
6. She blushed charmingly and held her trousers tip with her right hand.
[ترجمه ترگمان]سرخ شد و نوک شلوارش را با دست راستش نگه داشت
[ترجمه گوگل]او زرق و برق داشت و شلوار خود را با دست راستش نگه داشت
[ترجمه گوگل]او زرق و برق داشت و شلوار خود را با دست راستش نگه داشت
7. It was good policy to apologise, charmingly if possible, for not having brought more suitable clothes.
[ترجمه ترگمان]این سیاست خوب بود که اگر امکان داشت، به طرز charmingly عذر خواهی کرد، چون لباس های مناسب تری نیاورده بود
[ترجمه گوگل]این سیاست خوبی بود که اگر امکان پذیر باشد، به جرات می توانست عذرخواهی کند، زیرا لباس های مناسبتری نیافتند
[ترجمه گوگل]این سیاست خوبی بود که اگر امکان پذیر باشد، به جرات می توانست عذرخواهی کند، زیرا لباس های مناسبتری نیافتند
8. Smiling speaks to people charmingly without saying a word. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]لبخند زدن با people حرف زدن بدون گفتن یک کلمه حرف می زند دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]لبخند زدن به مردم جذاب و بدون گفتن یک کلمه است دکتر T P Chia
[ترجمه گوگل]لبخند زدن به مردم جذاب و بدون گفتن یک کلمه است دکتر T P Chia
9. He was so obviously intelligent; so charmingly articulate; so incredibly well read.
[ترجمه ترگمان]او چنان باهوش و مهربان بود که به طرز باورنکردنی آن را خوانده بود
[ترجمه گوگل]او خیلی آشکارا هوشمند بود؛ بنابراین جذاب بیان بنابراین فوق العاده خوب خوانده است
[ترجمه گوگل]او خیلی آشکارا هوشمند بود؛ بنابراین جذاب بیان بنابراین فوق العاده خوب خوانده است
10. Some of it was charmingly primitive, some of it so exotically painted it took your breath away.
[ترجمه ترگمان]بعضی از آن ها خیلی ابتدایی بودند و بعضی از آن ها آن را نقاشی کردند و نفس شما را بیرون کشیدند
[ترجمه گوگل]برخی از آن جذابیت اولیه بود، بعضی از آن به طرز عجیبی نقاشی شده بود، نفس خود را از بین برد
[ترجمه گوگل]برخی از آن جذابیت اولیه بود، بعضی از آن به طرز عجیبی نقاشی شده بود، نفس خود را از بین برد
11. A large jug and basin, charmingly ornamented with a design of blue ribbon, was its centre-piece.
[ترجمه ترگمان]کوزه و لگن بزرگی که بسیار زیبا بود با طرح روبان آبی آراسته شده بود
[ترجمه گوگل]کوزه بزرگ و حوضچه ای که با طراحی روبان آبی تزئین شده بود، بخش مرکزی آن بود
[ترجمه گوگل]کوزه بزرگ و حوضچه ای که با طراحی روبان آبی تزئین شده بود، بخش مرکزی آن بود
12. This is charmingly old-fashioned stuff, reminding you of the Victorian explorer who knocked out a boa constrictor with a straight right.
[ترجمه ترگمان]این چیز خیلی سنتی است، به شما یادآوری می کند که مکتشف ویکتوریا است که یک مار بوآ را با یک راست به مار بوآ فرو می کند
[ترجمه گوگل]این چیزهای بسیار جذاب و قدیمی است و به شما یادآوری می کند از اکسپلورر ویکتوریا که با یک راست راست به ضرب و شتم یک ابهام متصل شده است
[ترجمه گوگل]این چیزهای بسیار جذاب و قدیمی است و به شما یادآوری می کند از اکسپلورر ویکتوریا که با یک راست راست به ضرب و شتم یک ابهام متصل شده است
13. The lights were charmingly disposed in coloured - paper lamps, high up among green boughs.
[ترجمه ترگمان]چراغ ها را به طور زیبا در میان چراغ های رنگارنگ و میان شاخه های سبز روشن کرده بودند
[ترجمه گوگل]چراغ ها در لامپ های کاغذی رنگی قرار داشتند و در میان شاخه های سبز بالا قرار داشتند
[ترجمه گوگل]چراغ ها در لامپ های کاغذی رنگی قرار داشتند و در میان شاخه های سبز بالا قرار داشتند
14. Calder smiled charmingly and put out his hand. "A pleasure, Mrs Talbot. "
[ترجمه ترگمان]کالدر با جذبه لبخند زد و دستش را به سوی او دراز کرد: \"لذت، خانم تالبوت\"
[ترجمه گوگل]کلدر لبخندی زد و با دستانش لبخند زد 'لذت، خانم تالبوت '
[ترجمه گوگل]کلدر لبخندی زد و با دستانش لبخند زد 'لذت، خانم تالبوت '
کلمات دیگر: