خرد کردن، سرزنش کردن
berating
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• scolding, rebuking
جملات نمونه
1. She took a shaky step back, mentally berating herself for continuing to react to him in this inexplicable fashion.
[ترجمه ترگمان]او یک قدم به عقب رفت و ذهن خود را سرزنش کرد که مدام به این شیوه توضیح ناپذیر به او واکنش نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او این کار را به عقب انداخت و ذهنی خود را برای ادامه واکنش به او در این روش غیر قابل توضیح گذاشت
[ترجمه گوگل]او این کار را به عقب انداخت و ذهنی خود را برای ادامه واکنش به او در این روش غیر قابل توضیح گذاشت
2. She was berating me the whole time.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه منو سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]او تمام وقت من را سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او تمام وقت من را سرزنش کرد
3. I seemed always to be berating myself for visiting with friends and spending a Sunday afternoon talking.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که همیشه خود را به خاطر ملاقات با دوستانم سرزنش می کنم و بعد از ظهر روز یکشنبه با هم صحبت می کنیم
[ترجمه گوگل]من همیشه به خودم افتخار می کردم که با دوستانم ملاقات کنم و بعد از ظهر یکشنبه صحبت کنم
[ترجمه گوگل]من همیشه به خودم افتخار می کردم که با دوستانم ملاقات کنم و بعد از ظهر یکشنبه صحبت کنم
4. Berating Park, Carter threatened to continue the withdrawal despite all opposition and accused his aides of conspiring against him.
[ترجمه ترگمان]berating پارک، کارتر، علی رغم مخالفت های اپوزیسیون و متهم کردن همدستان وی به توطئه چینی علیه وی، تهدید کرد که به عقب نشینی ادامه خواهد داد
[ترجمه گوگل]کارتر، با وجود همه مخالفان، همچنان به عقب نشینی ادامه می دهد و متخلفانش را متهم به پیروزی در برابر او می کند
[ترجمه گوگل]کارتر، با وجود همه مخالفان، همچنان به عقب نشینی ادامه می دهد و متخلفانش را متهم به پیروزی در برابر او می کند
5. I saw him berating them and trying to shame them into joining their regiments.
[ترجمه ترگمان]من او را سرزنش می کردم که آن ها را سرزنش می کرد و سعی می کرد آن ها را وادار کند که به regiments ملحق شوند
[ترجمه گوگل]من او را دیدم که آنها را از بین می برد و تلاش می کردند تا آنها را به پیوستن به سربازانشان فریب دهند
[ترجمه گوگل]من او را دیدم که آنها را از بین می برد و تلاش می کردند تا آنها را به پیوستن به سربازانشان فریب دهند
6. There’s no point berating voters for their ignorance: people have bills to pay and children to raise, and most don’t spend their free time studying fact sheets.
[ترجمه ترگمان]هیچ فایده ای ندارد که رای دهندگان را به خاطر نادانی شان سرزنش کنیم: مردم قبض های خود را برای حقوق و بچه ها دارند و اغلب اوقات فراغت خود را صرف مطالعه اوراق واقعیت نمی کنند
[ترجمه گوگل]هیچ ربطی به رای دهندگان وجود ندارد زیرا افراد نادانش آنها را به حساب می آورند و بچه ها را بالا می برند و اغلب وقت آزاد خود را صرف مطالعه نامه های حقوقی نمی کنند
[ترجمه گوگل]هیچ ربطی به رای دهندگان وجود ندارد زیرا افراد نادانش آنها را به حساب می آورند و بچه ها را بالا می برند و اغلب وقت آزاد خود را صرف مطالعه نامه های حقوقی نمی کنند
7. He deserved the berating that the coach gave him.
[ترجمه ترگمان]او سزاوار سرزنش و سرزنش بود که مربی به او داده بود
[ترجمه گوگل]او سزاوار خستگی است که مربی به او داد
[ترجمه گوگل]او سزاوار خستگی است که مربی به او داد
8. The wife was loudly berating her husband in a restaurant.
[ترجمه ترگمان]همسرش با صدای بلند شوهرش را در یک رستوران سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]همسرش با صدای بلند از شوهرش در یک رستوران سوار شد
[ترجمه گوگل]همسرش با صدای بلند از شوهرش در یک رستوران سوار شد
9. The strategy of berating yourself for past conduct solves nothing and only serves to lower your self-esteem.
[ترجمه ترگمان]استراتژی سرزنش کردن خودتان برای رفتار گذشته چیزی را حل نمی کند و تنها برای کاهش اعتماد به نفس شما کار می کند
[ترجمه گوگل]استراتژی خنثی کردن خود برای انجام گذشته هیچ چیز را حل نمی کند و تنها به کاهش اعتماد به نفس شما کمک می کند
[ترجمه گوگل]استراتژی خنثی کردن خود برای انجام گذشته هیچ چیز را حل نمی کند و تنها به کاهش اعتماد به نفس شما کمک می کند
10. The boss is berating those who were late for work.
[ترجمه ترگمان]رئیس در حال سرزنش کردن کسانی است که برای کار دیر کرده اند
[ترجمه گوگل]رئیس از افرادی که برای کار دیر می کنند خفه می شود
[ترجمه گوگل]رئیس از افرادی که برای کار دیر می کنند خفه می شود
11. I have stopped berating my personality self.
[ترجمه ترگمان]من دست از سرزنش شخصیت خودم بر نمی دارم
[ترجمه گوگل]من متوقف ساختن شخصیت شخصیتم
[ترجمه گوگل]من متوقف ساختن شخصیت شخصیتم
12. There was some awkward silence before I started berating them on being mean and judgmental.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که شروع به سرزنش آن ها کنم سکوت ناراحت کننده ای حک مفرما شد
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه من آنها را به خاطر معانی و قضاوت بگذارم، برخی از سکوت نامناسب وجود داشت
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه من آنها را به خاطر معانی و قضاوت بگذارم، برخی از سکوت نامناسب وجود داشت
13. The strategy of berating yourself for past conduct solves nothing and serves to lower your self - esteem .
[ترجمه ترگمان]استراتژی سرزنش کردن خودتان برای رفتار گذشته چیزی را حل نمی کند و برای کاهش اعتماد به نفس شما کار می کند
[ترجمه گوگل]استراتژی خنثی کردن خود برای انجام گذشته، هیچ چیزی را حل نمی کند و باعث کاهش اعتماد به نفس شما می شود
[ترجمه گوگل]استراتژی خنثی کردن خود برای انجام گذشته، هیچ چیزی را حل نمی کند و باعث کاهش اعتماد به نفس شما می شود
14. They show the greatest impatience, and even disgust, when they hear a ranting resolution-maker berating slavery.
[ترجمه ترگمان]آن ها بیش ترین نگرانی و حتی بیزاری را به نمایش می گذارند، وقتی که صدای ranting را از بردگی سرزنش می کنند
[ترجمه گوگل]آنها بزرگترین بی قراری و حتی انزجار را نشان می دهند، زمانی که آنها یک برده داری محرک رادیکال می شنوند
[ترجمه گوگل]آنها بزرگترین بی قراری و حتی انزجار را نشان می دهند، زمانی که آنها یک برده داری محرک رادیکال می شنوند
کلمات دیگر: