زمان گذشته و اسم مفعول فعل: beseech، التماس کردن به، استدعاکردن یادرخواست کردن از
besought
زمان گذشته و اسم مفعول فعل: beseech، التماس کردن به، استدعاکردن یادرخواست کردن از
انگلیسی به فارسی
التماس کردن به ،استدعاکردن یادرخواست کردن از
درخواست کرد
انگلیسی به انگلیسی
( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of beseech.
• entreat, plead, beg, ask earnestly, request
besought is a past tense and past participle of beseech.
besought is a past tense and past participle of beseech.
جملات نمونه
1. He besought her to go at once.
[ترجمه ترگمان]از او تمنا کرد که بی درنگ به خانه او برود
[ترجمه گوگل]او از او دعوت کرد تا در یک بار برود
[ترجمه گوگل]او از او دعوت کرد تا در یک بار برود
2. The prisoner besought the judge for mercy / to be merciful.
[ترجمه ترگمان]متهم به حکم عفو و بخشایش از قاضی تقاضای عفو کرد
[ترجمه گوگل]زندانی قاضی را به خاطر رحمت و مهربان درخواست کرد
[ترجمه گوگل]زندانی قاضی را به خاطر رحمت و مهربان درخواست کرد
3. He besought her help.
[ترجمه ترگمان]از او تقاضای کمک می کرد
[ترجمه گوگل]او کمک او را مورد تمسخر قرار داد
[ترجمه گوگل]او کمک او را مورد تمسخر قرار داد
4. I besought him if the decision went against him to return to the Upper House and do his bit there.
[ترجمه ترگمان]به او التماس کردم که اگر تصمیم بر خلاف او باشد که به خانه Upper برگردد و گازش بگیرد
[ترجمه گوگل]من او را مورد تقدیر قرار دادم اگر این تصمیم علیه او برگردد تا به خانه بالا برود و در آنجا کار کند
[ترجمه گوگل]من او را مورد تقدیر قرار دادم اگر این تصمیم علیه او برگردد تا به خانه بالا برود و در آنجا کار کند
5. She besought his forgiveness.
[ترجمه ترگمان]از او پوزش خواست
[ترجمه گوگل]او بخشش را تقدیر کرد
[ترجمه گوگل]او بخشش را تقدیر کرد
6. John besought her for permission.
[ترجمه ترگمان]جان از او اجازه خواست
[ترجمه گوگل]جان او را برای اجازه به او دعوت کرد
[ترجمه گوگل]جان او را برای اجازه به او دعوت کرد
7. The old lady besought him for mercy.
[ترجمه ترگمان]پیرزن التماس می کرد که به او رحم کند
[ترجمه گوگل]بانوی پیر او را رحمت کرد
[ترجمه گوگل]بانوی پیر او را رحمت کرد
8. He besought the court for mercy.
[ترجمه ترگمان]التماس می کرد که عفو کند
[ترجمه گوگل]او دادگاه را برای رحمت دعوت کرد
[ترجمه گوگل]او دادگاه را برای رحمت دعوت کرد
9. So we fasted and besought our God for this: and he was intreated of us.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما روزه گرفته ایم و از خدا طلب بخشش می کنیم و او هم از ما حمایت می کند
[ترجمه گوگل]بنابراین ما برای این امر خداحافظی کردیم و از او درخواست کردیم و او از ما درمان شد
[ترجمه گوگل]بنابراین ما برای این امر خداحافظی کردیم و از او درخواست کردیم و او از ما درمان شد
10. They besought him to help them.
[ترجمه ترگمان]از او خواسته بودند که به آن ها کمک کند
[ترجمه گوگل]آنها از او درخواست کردند تا به آنها کمک کند
[ترجمه گوگل]آنها از او درخواست کردند تا به آنها کمک کند
11. He besought a favor of the judge.
[ترجمه ترگمان]از جانب قاضی تقاضای کمک کرده بود
[ترجمه گوگل]او به نفع قاضی دعا کرد
[ترجمه گوگل]او به نفع قاضی دعا کرد
12. KJV So we fasted and besought our God for this: and he was intreated of us.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ما روزه گرفتیم و از خدای خود استدعا کردیم که این کار را بکنیم؛ و او از ما خشنود بود
[ترجمه گوگل]KJV پس ما برای خداحافظی به خدا خدمت کردیم و او از ما رنجیده بود
[ترجمه گوگل]KJV پس ما برای خداحافظی به خدا خدمت کردیم و او از ما رنجیده بود
13. They besought ( him ) that he might go with them.
[ترجمه ترگمان]به او التماس کردند که با آن ها برود
[ترجمه گوگل]آنها (او را) می خواستند که او با آنها بماند
[ترجمه گوگل]آنها (او را) می خواستند که او با آنها بماند
14. He besought the judge to show mercy.
[ترجمه ترگمان]به قاضی التماس کرد که به او رحم کند
[ترجمه گوگل]او قاضی را وادار کرد تا رحمت را نشان دهد
[ترجمه گوگل]او قاضی را وادار کرد تا رحمت را نشان دهد
کلمات دیگر: