کلمه جو
صفحه اصلی

alan


اسم خاص مذکر (allan و allen هم می نویسند)

انگلیسی به فارسی

آلن


اسم خاص مذکر (Allan و Allen هم می‌نویسند)


انگلیسی به انگلیسی

• male first name

جملات نمونه

1. Alan spoke of his fears for the future.
[ترجمه نوید بیات] آلن درباره ترس خود از آینده صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]آلن درباره ترس ها از آینده صحبت کرد
[ترجمه گوگل]آلن از ترس خود برای آینده صحبت کرد

2. Alan Tomlinson has reconstructed the events that led up to the deaths.
[ترجمه ترگمان]الن تاملینسون این رویداد را بازسازی کرده است که منجر به مرگ آن ها شده است
[ترجمه گوگل]آلن تلونینسون رویدادهایی را که منجر به مرگ شدند، بازسازی کرده است

3. Remind me to phone Alan before I go out.
[ترجمه ترگمان]یادم بنداز قبل از اینکه بیام بیرون به \"آلن\" زنگ بزنم
[ترجمه گوگل]یادآوری کنم قبل از رفتن به آلان تلفن کنم

4. Alan has two children, aged eleven and nine.
[ترجمه ترگمان]الن دو فرزند دارد، یازده و نه سال دارد
[ترجمه گوگل]آلن دو فرزند دارد که یازده و نه ساله هستند

5. The opening speech was by Bob Alan representing Amnesty International.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی آغازین باب آلن نماینده سازمان عفو بین الملل بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی افتتاحیه باب آلن نماینده عفو بین الملل بود

6. Alan sings with shy intensity, hiding behind the security blanket of his guitar.
[ترجمه ترگمان]الن با شدت خجالت می خواند و پشت پتوی امنیتی گیتار پنهان می شود
[ترجمه گوگل]آلن با شدت خجالت می کشد، پشت پرده امنیتی گیتار پنهان می شود

7. She livened up when Alan asked her to dance.
[ترجمه ترگمان]وقتی الن از او خواست که برقصد، سرش را بلند کرد
[ترجمه گوگل]وقتی آلن از او خواست تا رقص کند، زنده شد

8. She made a mental note to ask Alan about it.
[ترجمه ترگمان]اون یه یادداشت ذهنی درست کرده که از \"الن\" در این مورد سوال کنه
[ترجمه گوگل]او یک نکته ذهنی را برای این که آلن را بخواند، ساخته است

9. Alan was irritable, and very evidently in a nervy state.
[ترجمه ترگمان]الن خشمگین بود و ظاهرا خیلی عصبی بود
[ترجمه گوگل]آلن تحریک پذیر بود، و بسیار واضح در یک وضعیت عصبی

10. By the time Alan called, Jody had worked herself into a lather.
[ترجمه ترگمان]وقتی که \"الن\" زنگ زد، \"جودی\" خودش رو به کف صابون زده بود
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان آلن تماس گرفت، جودی خودش را به پدری کار کرد

11. Alan dropped another quarter into the slot on the pay phone.
[ترجمه ترگمان]الن یک چهارم دیگر را به شکاف تلفن پرداخت
[ترجمه گوگل]آلن یک چهارم دیگر را در شکاف تلفن پرداخت کرد

12. Alan heaved his suitcase onto his bed.
[ترجمه ترگمان]الن چمدانش را روی تختش بلند کرد
[ترجمه گوگل]آلن چمدان خود را بر روی تختش گذاشت

13. Alan was finally able to fulfil his promise to Sarah.
[ترجمه ترگمان]آلن در نهایت توانست به قول خود به سارا عمل کند
[ترجمه گوگل]آلن در نهایت توانست وعده خود را به سارا تحمیل کند

14. Alan found the constant noise of the traffic an annoyance.
[ترجمه ترگمان]الن صدای دائمی ترافیک را پیدا کرد
[ترجمه گوگل]آلن متوجه سر و صدای ثابت ترافیک شد


کلمات دیگر: