کلمه جو
صفحه اصلی

besiegement


گردگیری، محاصره

انگلیسی به فارسی

محاصره


انگلیسی به انگلیسی

• siege, blockade

جملات نمونه

1. After its control on and besiegement with Chinese financial institution, the foreign capital begin to control and influence our national economy . . .
[ترجمه ترگمان]پس از کنترل و کنترل آن با موسسه مالی چین، سرمایه گذاران خارجی شروع به کنترل و نفوذ بر اقتصاد ملی ما کرده اند
[ترجمه گوگل]پس از کنترل و محاصره با موسسه مالی چینی، سرمایه خارجی شروع به کنترل و نفوذ در اقتصاد ملی ما می کند

2. The famine caused by the besiegement. Even the unclean donkey's head and dove droppings were at a higher price.
[ترجمه ترگمان]قحطی ناشی از besiegement حتی سر خر کثیف و droppings فاخته قیمت بالاتری داشتند
[ترجمه گوگل]قحطی ناشی از محاصره حتی ادرار سر و کبوتر نابالغ نیز قیمت بالاتری داشت

3. It goes clearly that their besiegement of Zhongnanhai was premeditated, organized and planned action.
[ترجمه ترگمان]واضح است که besiegement از پیش برنامه ریزی شده، سازمان یافته، برنامه ریزی شده و برنامه ریزی شده بوده است
[ترجمه گوگل]به وضوح روشن است که محاصرهشان از Zhongnanhai به طور پیش بینی شده، سازمان یافته و برنامه ریزی شده است

4. It includes discouragement, besiegement, partition, dispersion and arrest, etc. It is a good way to protect important men or the safety of a nation's important constructions.
[ترجمه ترگمان]این یک روش خوب برای محافظت از مردان مهم یا امنیت سازه های مهم یک کشور است
[ترجمه گوگل]این شامل نادیده گرفتن، محاصره، پارتیشن بندی، پراکندگی و دستگیری و می باشد این یک راه خوب برای محافظت از مردان مهم و یا ایمنی ساختارهای مهم کشور است

5. After its control on and besiegement with Chinese financial institutions, the foreign capital begin to control and influence our national economy. . . sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]پس از کنترل و کنترل آن با نهاده ای مالی چینی، سرمایه گذاران خارجی شروع به کنترل و نفوذ فرهنگ لغت اقتصاد ملی ما کرده اند
[ترجمه گوگل]پس از کنترل و محاصره با موسسات مالی چینی، سرمایه خارجی شروع به کنترل و نفوذ در اقتصاد ملی ما می کند فرهنگ لغت جمله

6. If I had a normal thought and calmed down, I would not join in the besiegement.
[ترجمه ترگمان]اگر من یک فکر عادی و آرام داشتم و آرام می شدم، به the ملحق نمی شدم
[ترجمه گوگل]اگر من یک فکر عادی داشتم و آرام شدم، نمی توانستم در محاصره شرکت کنم

7. The narration of the female existence in the 1990s teleplays has gone through four stages with two models: besiegement and breakthrough.
[ترجمه ترگمان]روایت زندگی زن در دهه ۱۹۹۰ از چهار مرحله با دو مدل فراتر رفت: besiegement و پیشرفت
[ترجمه گوگل]روایت مهاجرت زن در دهه 1990 طوفان ها را در چهار مرحله با دو مدل محاصره و دستیابی به موفقیت گذرانده است

8. The third Chapter is mainly concerned about the impossibility of the modern love myth to survive the besiegement of the modern industrial civilization.
[ترجمه ترگمان]فصل سوم به طور عمده مربوط به عدم امکان افسانه عشق مدرن برای زنده ماندن از besiegement تمدن مدرن صنعتی است
[ترجمه گوگل]فصل سوم عمدتا نگران عدم امکان اسطوره ی عشق مدرن برای زنده ماندن از محاصره تمدن مدرن صنعتی است

9. The Global Times, a tabloid owned by the Communist Party's People's Daily newspaper, hit hard upon the theme of besiegement.
[ترجمه ترگمان]روزنامه گلوبال تایمز، یک روزنامه مصور متعلق به روزنامه مردم حزب کمونیست، به شدت به موضوع of ضربه زد
[ترجمه گوگل]The Global Times، یک تبلوید متعلق به روزنامه خلق روز حزب کمونیست، به شدت به موضوع محاصره کمک کرده است

10. Neighboring Russia in north, Japan in east and southeastern countries in south, China is in latent danger of geopolitical besiegement and has many unstable factors in Northwestern border area.
[ترجمه ترگمان]همسایه روسیه در شمال، ژاپن در شرق و جنوب شرقی کشورهای جنوب شرقی، در خطر پنهان of geopolitical قرار دارد و عوامل بی ثباتی زیادی در منطقه مرزی شمال غربی دارد
[ترجمه گوگل]روسیه همسایگی در شمال، ژاپن در شرق و جنوب شرقی کشورهای جنوب، چین در معرض خطر ناپدید شدن محاصره ژئوپلیتیک قرار دارد و عوامل بسیاری در منطقه مرزی شمال غربی وجود دارد


کلمات دیگر: