بربر (عضو یکی از طوایف بزرگ شمال افریقا)، وابسته به بربرها و زبان و فرهنگ آنان، بربری
berber
بربر (عضو یکی از طوایف بزرگ شمال افریقا)، وابسته به بربرها و زبان و فرهنگ آنان، بربری
انگلیسی به فارسی
بربری ،بربر
بربر
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a member of one of several North African Muslim tribes.
• (2) تعریف: any of the subfamily of languages of these tribes.
• member of any of a number of peoples living in northern africa; any of the languages spoken by the berbers
جملات نمونه
1. The women don't wear veils, though high-class Berber women are often secluded.
[ترجمه ترگمان]زنان حجاب می پوشند، هر چند که زنان بربر طبقه بالا اغلب منزوی هستند
[ترجمه گوگل]زنان حجاب را پوشانده اند، هرچند زنان بربر بالا طبقه اغلب منزوی هستند
[ترجمه گوگل]زنان حجاب را پوشانده اند، هرچند زنان بربر بالا طبقه اغلب منزوی هستند
2. Outbreaks of Berber nationalism in the Kabyle region were suppressed with only token concessions.
[ترجمه ترگمان]شیوع ملی گرایی بربر در منطقه Kabyle تنها با اعطای امتیاز token سرکوب شد
[ترجمه گوگل]شیوع ناسیونالیسم بربر در منطقه کابیل تنها با امتیازات قابل توجهی سرکوب شد
[ترجمه گوگل]شیوع ناسیونالیسم بربر در منطقه کابیل تنها با امتیازات قابل توجهی سرکوب شد
3. A young Berber bride is adorned for pre-wedding festivities in the High Atlas mountains.
[ترجمه ترگمان]یک عروس جوان بربر برای جشن های پیش از ازدواج در کوه های اطلس بزرگ آراسته شده است
[ترجمه گوگل]یک عروس بربر جوان برای جشن های قبل از عروسی در کوه های اطلس عالی تزئین شده است
[ترجمه گوگل]یک عروس بربر جوان برای جشن های قبل از عروسی در کوه های اطلس عالی تزئین شده است
4. A member of a Berber people of northeast Algeria.
[ترجمه ترگمان]عضوی از مردم بربر شمال شرقی الجزایر
[ترجمه گوگل]یک عضو از مردم بربری در شمال شرقی الجزایر
[ترجمه گوگل]یک عضو از مردم بربری در شمال شرقی الجزایر
5. Ethnic Composition: Arab - Berber 99 %, European 1 %.
[ترجمه ترگمان]ترکیب نژادی: عربی - بربر ۹۹ %، اروپا ۱ %
[ترجمه گوگل]ترکیب قومی عرب - بربر 99٪، اروپا 1٪
[ترجمه گوگل]ترکیب قومی عرب - بربر 99٪، اروپا 1٪
6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
7. A Berber rug makes a colourful wall-hanging.
[ترجمه ترگمان]یک قالیچه بربر به دیوار رنگی آویزان است
[ترجمه گوگل]فرش بربر یک رنگین کمان دیواری را می سازد
[ترجمه گوگل]فرش بربر یک رنگین کمان دیواری را می سازد
8. Colorful laundry dries on lines in a Berber village in Morocco's High Atlas Mountains.
[ترجمه ترگمان]لباس های رنگین در یک روستای بربر در کوه های اطلس بلند مراکش در حال خشک شدن است
[ترجمه گوگل]لوستر رنگارنگ در خطوط روستایی در روستای بربر در کوه های اطلس مرتکوک خشک می شود
[ترجمه گوگل]لوستر رنگارنگ در خطوط روستایی در روستای بربر در کوه های اطلس مرتکوک خشک می شود
9. It was bright white, paint, lamps and dining-table; the carpet was a Berber off-white.
[ترجمه ترگمان]رنگ روشن بود، نقاشی، چراغ و میز غذا خوری؛ فرش مثل گچ سفید شده بود - سفید
[ترجمه گوگل]این روشن بود سفید، رنگ، لامپ و میز ناهار خوری فرش سفید بربر بود
[ترجمه گوگل]این روشن بود سفید، رنگ، لامپ و میز ناهار خوری فرش سفید بربر بود
10. Objective : To develop a RP - HPLC method for determination of berber in in Kangpenyan Jiaonang.
[ترجمه ترگمان]هدف: توسعه روش HPLC - HPLC برای تعیین of در in Jiaonang
[ترجمه گوگل]هدف توسعه یک روش RP - HPLC برای تعیین بربر در Kangpenyan Jiaonang
[ترجمه گوگل]هدف توسعه یک روش RP - HPLC برای تعیین بربر در Kangpenyan Jiaonang
11. The road from Marrakesh to Essaouira is craggy and bleak, an arid moonscape dotted only by a few roadside towns and the occasional Berber village.
[ترجمه ترگمان]جاده ای که از Marrakesh به Essaouira می رسد ناهموار و دلگیر است، an خشک است که تنها توسط چند شهرک کنار جاده ای و روستای گاه بربر پراکنده می شود
[ترجمه گوگل]جاده از مراکش تا اساویرا درخشان و خسته کننده است، یک خورشید خشک و تنها توسط چند شهر کنار جاده ای و روستای گاه به گاه بربر
[ترجمه گوگل]جاده از مراکش تا اساویرا درخشان و خسته کننده است، یک خورشید خشک و تنها توسط چند شهر کنار جاده ای و روستای گاه به گاه بربر
12. His pottery is inspired by Andalusian themes and the Berber traditions of Sejenane and Jerba.
[ترجمه ترگمان]pottery اله ام گرفته از themes Andalusian و سنت بربر Sejenane و جربا است
[ترجمه گوگل]سفالگری او از تم اندلسی و روایات بربر از سجنانی و جربا الهام گرفته شده است
[ترجمه گوگل]سفالگری او از تم اندلسی و روایات بربر از سجنانی و جربا الهام گرفته شده است
13. Although the official language is classical Arabic, about 40 percent of the population still speaks Berber.
[ترجمه ترگمان]اگرچه زبان رسمی عربی است اما حدود ۴۰ درصد از جمعیت هنوز بربر هستند
[ترجمه گوگل]گرچه زبان رسمی عربی کلاسیک است، حدود 40 درصد از جمعیت هنوز بربر است
[ترجمه گوگل]گرچه زبان رسمی عربی کلاسیک است، حدود 40 درصد از جمعیت هنوز بربر است
14. A presumed language family formerly thought to include Egyptian and the Berber, Cushitic, and Chadic languages.
[ترجمه ترگمان]یک خانواده زبانی فرضی قبلا تصور می شد شامل مصر و بربر، Cushitic و Chadic باشد
[ترجمه گوگل]یک خانواده زبان پیش فرض که قبلا تصور می شد شامل زبان های مصری و بربر، کوشتی و چادیک است
[ترجمه گوگل]یک خانواده زبان پیش فرض که قبلا تصور می شد شامل زبان های مصری و بربر، کوشتی و چادیک است
15. The collections in this museum is clothes, copper, arms, and Berber jewelry.
[ترجمه ترگمان]مجموعه های موجود در این موزه لباس، مس، اسلحه و جواهرات بربر هستند
[ترجمه گوگل]مجموعه های این موزه پوشاک، مس، اسلحه و جواهرات بربر است
[ترجمه گوگل]مجموعه های این موزه پوشاک، مس، اسلحه و جواهرات بربر است
کلمات دیگر: