کلمه جو
صفحه اصلی

character witness

انگلیسی به فارسی

شخصیت شاهد


انگلیسی به انگلیسی

• one who presents evidence on someone's personality and personal qualities

جملات نمونه

1. His defence called several people as character witnesses .
[ترجمه ترگمان]دفاع او افراد متعددی را به عنوان شاهد شخصیت توصیف کرد
[ترجمه گوگل]دفاع او چندین نفر را به عنوان شاهد شخصیت معرفی کرد

2. My teacher agreed to be a character witness for me in court.
[ترجمه ترگمان]معلم من موافقت کرد که یک شاهد شخصیتی برای من در دادگاه باشد
[ترجمه گوگل]معلم من موافقت کرد که یک شخصیت شاهد برای من در دادگاه باشد

3. She appeared as a character witness.
[ترجمه ترگمان] اون بعنوان یه شاهد در نظر گرفته شده بو
[ترجمه گوگل]او به عنوان شاهد شخصیت ظاهر شد

4. I shall not be a character witness at your trial, believe me.
[ترجمه ترگمان]باور کنید که من در محاکمه شما شاهدی نخواهم بود
[ترجمه گوگل]من نباید شاهد شخصیتی در دادگاه خود باشم، باور کن

5. In modern court case, the rule of character witness is a major part of the criminal institution.
[ترجمه ترگمان]در دادگاه مدرن، قانون شهادت شخصیت بخش عمده ای از نهاد کیفری است
[ترجمه گوگل]در دادگاه مدرن، شاهد حاکمیت شخصیت بخش بزرگی از مؤسسات جنایی است

6. Lex Luthor offered to testify as a character witness before the medical ethics board.
[ترجمه ترگمان]Luthor برای شهادت دادن به عنوان شاهد شخصیت قبل از هییت اخلاق پزشکی حاضر شد
[ترجمه گوگل]لکس لوتر پیشنهاد داد تا به عنوان شاهد شخص قبل از هیئت علمی اخلاق پزشکی شهادت دهد

7. Did your character witness any historical events?
[ترجمه ترگمان]آیا شخصیت شما شاهد حوادث تاریخی بود؟
[ترجمه گوگل]آیا شخصیت شما شاهد وقایع تاریخی است؟

8. A character witness:a person who gives evidence in a court of law about another person's reputation, conduct and moral qualities.
[ترجمه ترگمان]یک شاهد شخصیتی: فردی که در دادگاه درباره شهرت، رفتار و کیفیات اخلاقی فرد دیگری شهادت می دهد
[ترجمه گوگل]یک شخصیت شاهد فردی است که در دادگاه دربارۀ شهرت، رفتار و کیفیت اخلاقی شخص دیگری مدارک ارائه می دهد

9. Ironically, in the light of later events, defending counsel then sought an adjournment in order to call character witnesses in mitigation.
[ترجمه ترگمان]از قضا، در پرتو رویداده ای بعدی، دفاع از مشاور به دنبال به تعویق افتادن به منظور تماس با شاهدان عینی در کاهش است
[ترجمه گوگل]به طرز وحشیانه ای، با توجه به رویدادهای بعد، دفاع از وکیل، به دنبال متوقف شدن به منظور خواندن شاهدان شخصیت در مقابله با تهدید

10. If he had not been the prosecutor, he said, he would have agreed to be a character witness.
[ترجمه ترگمان]در جواب گفت: اگر او دادستان نبود، او حاضر بود قبول کند که یک شاهد شخصیتی باشد
[ترجمه گوگل]اگر او دادستان نبود، او گفت، او موافقت کرد که شاهد شخصیت باشد

11. The two solicitors had been very busy dashing round Orkney gathering character witnesses.
[ترجمه ترگمان]دو شرکت حقوقی درگیر جمع کردن شاهدها خیلی شلوغ شده بود
[ترجمه گوگل]دو وکلای وکلای Orkney در حال جمع آوری شاهدان شخصیت بسیار پر مشغله بودند

12. If this were a court of law, holiday food would need a character witness .
[ترجمه ترگمان]اگر این دادگاه قانون بود، غذای تعطیلات به یک شاهد شخصیت نیاز داشت
[ترجمه گوگل]اگر این دادگاه قانونی بود، غذای تعطیلات به شاهد شخصیت نیاز داشت

13. We went along that Monday armed with all kinds of witnesses, including my English teacher from school as a character witness .
[ترجمه ترگمان]ما روز دوشنبه با همه نوع شاهد از جمله معلم انگلیسی من از مدرسه به عنوان شاهد شخصیت رفتیم
[ترجمه گوگل]ما روز دوشنبه با انواع شاهدان، از جمله معلم انگلیسی من از مدرسه به عنوان شاهد شخصیت، مسلح شدیم


کلمات دیگر: