(verb transitive) (با پولک یا ستاره و غیره) آراستن، گوهرنشان کردن
bespangled
(verb transitive) (با پولک یا ستاره و غیره) آراستن، گوهرنشان کردن
انگلیسی به فارسی
bespangled
انگلیسی به انگلیسی
• adorned with spangles; glittery, sparkly
جملات نمونه
1. The poetry was bespangled with vivid imagery.
[ترجمه ترگمان]شعر با تصاویر زنده bespangled شده بود
[ترجمه گوگل]شعر با تصاویری پر از نقاشی بود
[ترجمه گوگل]شعر با تصاویری پر از نقاشی بود
2. The book cover was bespangled with stars showing actors' photographs.
[ترجمه ترگمان]جلد کتاب پر از ستارگان بود که تصاویری از هنرپیشگان نشان می دادند
[ترجمه گوگل]جلد کتاب با ستاره ای که عکس های بازیگران را نشان می دهد قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]جلد کتاب با ستاره ای که عکس های بازیگران را نشان می دهد قرار گرفته است
3. The branches are all bespangled with dewdrops.
[ترجمه ترگمان]شاخه ها همه با قطرات شبنم مخلوط شده اند
[ترجمه گوگل]شاخه ها همه با زاویه دار هستند
[ترجمه گوگل]شاخه ها همه با زاویه دار هستند
4. The sky is bespangled with stars.
[ترجمه ترگمان]آسمان پر از ستاره است
[ترجمه گوگل]آسمان با ستارگان جا به جا شده است
[ترجمه گوگل]آسمان با ستارگان جا به جا شده است
5. The grass is all bespangled with dewdrops.
[ترجمه ترگمان]علف با قطرات شبنم پوشیده شده
[ترجمه گوگل]چمن همه با خمیازه ها بی رنگ است
[ترجمه گوگل]چمن همه با خمیازه ها بی رنگ است
6. The sky was bespangled with stars.
[ترجمه ترگمان]آسمان پر از ستاره بود
[ترجمه گوگل]آسمان با ستارگان جا به جا شد
[ترجمه گوگل]آسمان با ستارگان جا به جا شد
7. The night sky was bespangled with twinkling stars.
[ترجمه ترگمان]آسمان شب با ستارگان چشمک می زد
[ترجمه گوگل]آسمان شب با ستارگان مات و مبهوت شده بود
[ترجمه گوگل]آسمان شب با ستارگان مات و مبهوت شده بود
8. The grass was bespangled with dewdrops.
[ترجمه ترگمان]علف با قطرات شبنم پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]چمن با زاغه های رنگی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]چمن با زاغه های رنگی پوشیده شده بود
کلمات دیگر: