کلمه جو
صفحه اصلی

beribboned

انگلیسی به فارسی

beribboned


انگلیسی به انگلیسی

• decorated with ribbons; bedecked, bejewelled, adorned

جملات نمونه

1. She shot a glance at the beribboned box on the dashboard.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به جعبه ربان پیچی شده بر روی داشبورد انداخت
[ترجمه گوگل]او یک نگاهی به جعبه beribboned در داشبورد شلیک کرد

2. The four braided and beribboned heads nodded.
[ترجمه ترگمان]چهار سر بافته شده که beribboned شده بودند سرش را به علامت تایید تکان داد
[ترجمه گوگل]چهار سر بافته و بریده شده سرشانه

3. Flying acrobats and a lone beribboned female dancer recalled the grottos of Dunhuang, painted in the Wei and Tang dynasties when camel caravans plied the Silk Road.
[ترجمه ترگمان]آکروبات ها Flying و یک رقصنده زن که به روبان دوخته شده بودند، غارهای of را به یاد می آوردند که در وی و سلسله های تانگ در زمانی که کاروان های شتر به راه ابریشم می رفتند، رنگ می زدند
[ترجمه گوگل]آبرات های پروازی و رقصنده زنانه ای که تنها برهنه شده اند، غارت های Dunhuang را که در سلسله های وای و تانگ نقاشی شده بودند، زمانی که کاروان های شتر جاده ای ابریشم را پرتاب کردند، به یاد می آوردند

4. A toothless old man from Baku, his double-breasted jacket beribboned with the medals of two world wars, looked dazed.
[ترجمه ترگمان]یک پیرمرد بی دندان که با مدال های دو قهرمان جهان شده بود، گیج و منگ شده بود
[ترجمه گوگل]مرد باتلاق از باکو، ژاکت دو سوهان خود را با مدالهای دو جنگ جهانی برملا کرد، به نظر خیره شد

5. Her beret and silk scarf combination is as legendary as it is simple, and the beribboned fedoras she wore on several heists gave her a sense of propriety in improper circumstances.
[ترجمه ترگمان]کلاه بره و شال گردنی ابریشمی، به همان اندازه که ساده است، افسانه ای است، و لباس روبان صورتی که بر تن داشت، در شرایط نامناسب به او احساس شایستگی می کرد
[ترجمه گوگل]ترکیبی از روسری و ابریشمی او به همان اندازه افسانه ای است که ساده است، و فوردورس های بربری که چندین بثورات را پوشانده اند، به او حس مالکیت در شرایط نامناسب دادند

پیشنهاد کاربران

ربان زده


کلمات دیگر: