کلمه جو
صفحه اصلی

reserve ratio

انگلیسی به انگلیسی

• relation between the amount of cash at a bank's disposal and the amount of deposits deposited in the bank

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] نسبت ذخیره

جملات نمونه

1. The required reserve ratio is one of traditional important monetary policy tools.
[ترجمه ترگمان]نسبت ذخیره مورد نیاز یکی از ابزارهای سیاست پولی مهم سنتی است
[ترجمه گوگل]نسبت ذخیره مورد نیاز یکی از ابزارهای سنتی سیاست پولی است

2. At the same time, our statutory reserve ratio is still high (16% or 17%), the future of China's deposit reserve rate cut of more space.
[ترجمه ترگمان]در عین حال، نسبت ذخایر قانونی ما همچنان بالا است (۱۶ % یا ۱۷ درصد)، آینده ذخایر ذخیره ذخیره معدنی چین فضای بیشتری را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]در عین حال، نسبت ذخایر قانونی ما همچنان بالا است (16٪ یا 17٪)، آینده ذخایر ذخایر ذخایر چین از فضای بیشتر کاهش می یابد

3. Or cut down the deposit reserve ratio.
[ترجمه ترگمان]یا نسبت ذخیره مخزن را کاهش دهید
[ترجمه گوگل]یا نسبت سپرده سپرده را کاهش دهید

4. This cut down and the reserve ratio, line with market expectations.
[ترجمه ترگمان]این کاهش و نسبت ذخیره، خط با انتظارات بازار است
[ترجمه گوگل]این کاهش و نسبت ذخایر، خط انتظارات بازار است

5. Refers to the statutory reserve ratio is the statutory deposit reserve ratio.
[ترجمه ترگمان]Refers نسبت به نسبت ذخایر قانونی، نسبت ذخایر احتیاطی است
[ترجمه گوگل]نسبت به نسبت ذخایر قانونی، نسبت سپرده قانونی قانونی است

6. The up - regulating of required reserve ratio will deflate money supply.
[ترجمه ترگمان]تنظیم نسبت ذخیره مورد نیاز ذخیره پول را خالی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]بالا بردن نسبت ذخایر مورد نیاز، عرضه پول را تخفیف خواهد داد

7. Since January 2007 the minimum reserve ratio has been raised 16 times, from 9% to 1 5%.
[ترجمه ترگمان]از ژانویه ۲۰۰۷، حداقل نسبت ذخیره ۱۶ بار، از ۹ % به ۱ % افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]از ژانویه سال 2007، نسبت ذخایر حداقل 16 بار افزایش یافته است، از 9٪ به 1 5٪

8. But even so, China's gold reserve ratio of foreign exchange reserves accounted for only 6 %.
[ترجمه ترگمان]اما با این حال، نسبت ذخیره ارزی چین از ذخایر ارز خارجی تنها ۶ درصد بود
[ترجمه گوگل]اما حتی پس از آن، نسبت ذخایر طلای چین به ذخایر ارز خارجی تنها 6 درصد بود

9. Raising required reserve ratio is concrete manifestation of reserve requirement system, and the People's Bank of China aims at regulating China's money supply through this vehicle.
[ترجمه ترگمان]افزایش نسبت ذخیره مورد نیاز، تجلی عینی سیستم شرط احتیاط است و بانک خلق چین قصد دارد تا تامین مالی چین از طریق این وسیله را تنظیم کند
[ترجمه گوگل]افزایش نسبت احتیاج به ذخایر، نشان دهنده یک نیاز سیستم رزرو است و بانک مردم چین قصد دارد عرضه پول چین را از طریق این خودرو تنظیم کند

10. Correspondingly, if the required reserve ratio is reduced, we will get an opposite result.
[ترجمه ترگمان]اگر نسبت ذخیره مورد نیاز کاهش یابد، نتیجه معکوس خواهیم داشت
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، اگر نسبت ذخیره مورد نیاز کاهش یابد، نتیجهی متفاوتی به دست خواهیم آورد

11. So the vehicle of required reserve ratio has been frequently used.
[ترجمه ترگمان]بنابراین استفاده از نسبت ذخیره مورد نیاز به کرات مورد استفاده قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]بنابراین وسیله نقلیه نسبت ذخیره مورد نیاز، اغلب استفاده می شود

12. Excess reserve ratio reflects the conditions of the liquidity of financial institutions, and excess reserve is the base of credit delivery.
[ترجمه ترگمان]نسبت ذخیره اضافی شرایط نقدینگی موسسات مالی را منعکس می کند و ذخیره اضافی پایه تحویل اعتبار است
[ترجمه گوگل]نسبت ذخایر بیش از حد، شرایط نقدینگی موسسات مالی را نشان می دهد، و ذخیره بیش از حد مبنای تحویل اعتبار است

13. The decision on Sunday to raise the capital reserve ratio for banks, to 20. 5 percent of their cash, was the fourth such increase this year.
[ترجمه ترگمان]تصمیم روز یکشنبه برای افزایش نسبت ذخایر سرمایه به بانک ها تا ۲۰ ۵ درصد از پول نقد آن ها، چهارمین افزایش در سال جاری بود
[ترجمه گوگل]این تصمیم در روز یکشنبه برای بالا بردن میزان ذخایر سرمایه برای بانک ها، به 20 5 درصد از پول نقد خود، چهارمین افزایش در سال جاری بود

14. In practice, few countries treat required reserve ratio as a main policy vehicle.
[ترجمه ترگمان]در عمل، تعداد کمی از کشورها نسبت ذخیره مورد نیاز به عنوان یک وسیله اصلی سیاست رفتار می کنند
[ترجمه گوگل]در عمل، تعداد اندکی از کشورها، نسبت ذخایر مورد نیاز را به عنوان وسیله نقلیه اصلی سیاست، مورد توجه قرار می دهند


کلمات دیگر: