کلمه جو
صفحه اصلی

transposed


معنی : ترانهاده، پس و پیش
معانی دیگر : ترانهاده، پس و پیش

انگلیسی به فارسی

ترانهاده، پس و پیش


انتقال داده شده است، ترانهاده، پس و پیش


دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] ترانهاده، جابجا شده، پس و پیش، مقلوب، جابجا شده، برگردان، منتقل کردن

مترادف و متضاد

ترانهاده (صفت)
transposed

پس و پیش (صفت)
transposed

جملات نمونه

1. transposed matrix
ماتریس فرانهاده (ترانسپزه)

2. he inadvertently transposed the "e" and the "i" in "weird"
ندانسته "e" و "i" را در واژه ی "weird" پس و پیش نوشت.

3. The student inadvertently transposed the e and the i in "weird".
[ترجمه ترگمان]دانش آموز سهوا نام و کتاب را به صورت \"عجیب\" تبدیل کرده بود
[ترجمه گوگل]دانش آموز به طور تصادفی e و i را در 'عجیب' انتقال داد

4. She transposed the song into a different key.
[ترجمه ترگمان]اون آهنگ رو به یه کلید دیگه جا داد
[ترجمه گوگل]او آهنگ را به یک کلید دیگر انتقال داد

5. Two letters were accidentally transposed, and 'hand' got printed as 'hnad'.
[ترجمه ترگمان]دو نامه به طور تصادفی به جا مانده بودند و دستش به صورت hnad چاپ شده بود
[ترجمه گوگل]دو نامه به طور تصادفی نقل شده و 'دست' به صورت 'hnad' چاپ شد

6. The pianist transposed the song into C.
[ترجمه ترگمان]نوازنده پیانو آهنگ را به سی تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]پیانیست آهنگ را به C منتقل کرد

7. I had transposed the last two digits of her phone number.
[ترجمه ترگمان]من دو رقم آخر تلفنش رو جا گذاشته بودم
[ترجمه گوگل]من دو رقم شماره تلفن او را حمل کرده بودم

8. Lateral reversal a positive or negative image transposed from left to right as in a mirror reflection of the original.
[ترجمه ترگمان]برگشت جانبی یک تصویر مثبت یا منفی از چپ به راست مانند بازتاب آینه ای اصلی
[ترجمه گوگل]معکوس جانبی یک تصویر مثبت یا منفی که از چپ به راست انتقال یافته است همانطور که در انعکاس آینه از اصلی است

9. He transposed their names on the list.
[ترجمه ترگمان]اسامی آن ها را در لیست جا داده بود
[ترجمه گوگل]اسم خود را در لیست قرار داده است

10. Transposed to learn to think from another reflection of this world to live!
[ترجمه ترگمان]باید یاد بگیری که از انعکاس دیگری از این دنیا برای زیستن فکر کنی!
[ترجمه گوگل]انتقال به یادگیری از انعکاس دیگری از این جهان برای زندگی فکر می کنم!

11. He transposed the words in the sentence.
[ترجمه ترگمان]کلمات را در جمله جا به جا کرد
[ترجمه گوگل]او کلمات را در جمله قرار داده است

12. These elements can be transposed to the Intranet, but do they represent a real advantage?
[ترجمه ترگمان]این عناصر می توانند به شبکه داخلی منتقل شوند، اما آیا آن ها یک مزیت واقعی محسوب می شوند؟
[ترجمه گوگل]این عناصر را می توان به داخل اینترانت منتقل کرد، اما آیا آنها یک مزیت واقعی هستند؟

13. P: Yes, I transposed the figures on a deposIt'slip, but I corrected it before I left.
[ترجمه ترگمان]پی: بله، ارقام را روی یک تکه کاغذ deposit گذاشتم، اما قبل از رفتن آن را تصحیح کردم
[ترجمه گوگل]P بله، این ارقام را در یک جی اس ام جی جاگذاری کردم، اما قبل از آنکه اصلاحش کردم، آنرا اصلاح کردم

14. He transposed the numbers and mistakenly wrote 19 for 9
[ترجمه ترگمان]او اعداد را به اشتباه گذاشت و به اشتباه ۱۹ تا ۹ نوشت
[ترجمه گوگل]او اعداد را انتقال داده و اشتباه 19 را برای 9 نوشت


کلمات دیگر: