کلمه جو
صفحه اصلی

automat


(رستورانی که مشتریان خوراک خود را انتخاب و با قرار دادن پول در دستگاه آن را دریافت می کنند) رستوران خودکار، اتومات، دستگاه خودکاری که پس از انداختن سکه ای درون ان غذایا مشروبی را خارج میکند

انگلیسی به فارسی

دستگاه خودکاری که پس از انداختن سکه‌ای درون آن غذا یا مشروبی را خارج می‌کند


اتوماتیک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: trademark for a cafeteria where food is dispensed from small compartments with doors that open when customers deposit coins in the appropriate slots.

• automatic apparatus for selling foodstuffs, vending machine
in the united states, an automat is a machine which sells food by releasing it after the right amount of money has been put into it.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] اتوماتیک - خودکار

جملات نمونه

1. We extend finite automata with time sequence and define temporal finite automata, then we propose using temporal finite automat to build formal model for data fusion system.
[ترجمه ترگمان]ما automata محدود را با توالی زمانی بسط می دهیم و اتومات های محدودیت زمانی را تعریف می کنیم، سپس با استفاده از automat محدود زمانی برای ساخت مدل رسمی برای سیستم ادغام داده ها پیشنهاد می کنیم
[ترجمه گوگل]ما ماشینهای اتوماتیک محدود با توالی زمان و اتوماتیک محدودیت زمانی را تعریف می کنیم، سپس ما با استفاده از اتوماتای ​​محدود زمانی به منظور ایجاد مدل رسمی برای سیستم فیوژن داده پیشنهاد می کنیم

2. A: I need the change for the automat.
[ترجمه ترگمان]الف: من به تغییر دکوراسیون نیاز دارم
[ترجمه گوگل]A: من نیاز به تغییر برای اتومات

3. Besides, the inn provides automat, business center, express delivery, travelling reservation service for your convenient.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مسافرخانه automat، مرکز تجاری، تحویل بیان، خدمات رزرو سفر را برای راحتی شما فراهم می کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مسافرخانه اتوماتیک، مرکز کسب و کار، تحویل اکسپرس، سرویس رزرواسیون مسافرتی را برای راحتی شما فراهم می کند

4. The automat system design and development complete source code, has been tested.
[ترجمه ترگمان]طراحی سیستم automat و اجرای کد منبع کامل، مورد آزمایش قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]طراحی و توسعه کامل سیستم منبع اتوماتیک کد منبع، آزمایش شده است

5. It was suggested that we open a suburban automat.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد شده بود که ما یک automat حومه شهر را باز کنیم
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شد که یک خودروی حومه ای باز کنیم

6. The article introduces the design of the cable automat - ic test system based on the C 8051 F MCU.
[ترجمه ترگمان]این مقاله، طراحی سیستم تست automat - Y براساس MCU ایجاد شده توسط MCU را معرفی می کند
[ترجمه گوگل]این مقاله طراحی سیستم آزمایش اتوماتیک کابل بر اساس C 8051 F MCU را معرفی می کند

7. The practice shows that NC automat ic programming can not only reduce the calculation time, but also completely avo id the mistake of manual programming so that . . .
[ترجمه ترگمان]این روش نشان می دهد که برنامه نویسی automat NC نه تنها زمان محاسبه را کاهش می دهد، بلکه همچنین به طور کامل اشتباه برنامه ریزی دستی را شناسایی می کند
[ترجمه گوگل]این عمل نشان می دهد که برنامه نویسی اتوماتیک NC نه تنها می تواند زمان محاسبه را کاهش دهد، بلکه به طور کامل از اشتباه برنامه نویسی دستی جلوگیری می کند

8. In this paper, the author analy diathermancy of the automat.
[ترجمه ترگمان]در این مقاله نویسنده به نام analy diathermancy از the اشاره می کند
[ترجمه گوگل]در این مقاله، نویسنده، متخصص تحلیلی اتوماتیک است

9. This camera with a magic eye costs much more than that automat.
[ترجمه ترگمان]این دوربین با چشم جادویی خیلی بیشتر از آن automat هزینه دارد
[ترجمه گوگل]این دوربین با چشم جادویی هزینه بسیار بیشتر از آن اتوماتیک است

10. The irony is, that the behind the scenes owner of this new age automat, is McDonald's.
[ترجمه ترگمان]طنز این است که پشت صحنه صاحب این عصر جدید مک دونالد، مک دونالد است
[ترجمه گوگل]جادوگری است که پشت صحنه صاحب این اتوماتیک سنی جدید، مک دونالد است

11. He'd end up an exile washing dishes at the automat.
[ترجمه ترگمان]او در حال شستن ظروف washing در the بود
[ترجمه گوگل]او یک ماشین ظرفشویی تبعیدی را در ماشین به پایان رساند

پیشنهاد کاربران

automat ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: بوفۀ سکه ای
تعریف: بوفه ای که در آن مشتریان می توانند با انداختن سکه در شکاف دستگاه، در شیشه ای آن را باز کنند و غذای خریداری شده را بردارند


کلمات دیگر: