• relation between the amount of cash at a bank's disposal and the amount of deposits deposited in the bank
liquidity ratio
انگلیسی به انگلیسی
دیکشنری تخصصی
[حسابداری] نسبت نقدینگی
[ریاضیات] نسبت نقدینگی
[ریاضیات] نسبت نقدینگی
جملات نمونه
1. Banks, being prepared to operate with a lower liquidity ratio, were only too pleased to supply the credit being demanded.
[ترجمه ترگمان]بانک ها، که برای فعالیت با نسبت نقدینگی کم تر آماده بودند، تنها از تامین اعتبار مورد تقاضا بسیار راضی بودند
[ترجمه گوگل]بانک ها، آماده بودن برای کار با نسبت نقدینگی کمتر، فقط از ارائه اعتبار مورد نیاز خواسته بودند
[ترجمه گوگل]بانک ها، آماده بودن برای کار با نسبت نقدینگی کمتر، فقط از ارائه اعتبار مورد نیاز خواسته بودند
2. Banks choosing to operate with a lower liquidity ratio could be prevented by the authorities imposing statutory reserve requirements on banks.
[ترجمه ترگمان]بانک هایی که انتخاب با یک نسبت نقدینگی کم تر را انتخاب می کنند را می توان از طریق تحمیل الزامات ذخیره قانونی در بانک ها منع کرد
[ترجمه گوگل]مقامات با اعمال قوانین رزرو قانونی در بانک ها، بانک ها را که انتخاب می کنند با یک نسبت نقدینگی پایین تر عمل می کنند، جلوگیری می کنند
[ترجمه گوگل]مقامات با اعمال قوانین رزرو قانونی در بانک ها، بانک ها را که انتخاب می کنند با یک نسبت نقدینگی پایین تر عمل می کنند، جلوگیری می کنند
3. The banks have tended to choose a lower liquidity ratio over the years, and certainly a lower cash ratio.
[ترجمه ترگمان]بانک ها تمایل دارند نسبت نقدینگی را در طول سال ها انتخاب کرده و نسبت پول نقد کمتری داشته باشند
[ترجمه گوگل]بانک ها تمایل دارند که یک نسبت نقدینگی کمتر را در طول سالها انتخاب کنند و مطمئنا یک نسبت پول نقد پایین تر
[ترجمه گوگل]بانک ها تمایل دارند که یک نسبت نقدینگی کمتر را در طول سالها انتخاب کنند و مطمئنا یک نسبت پول نقد پایین تر
4. An example of a statutory liquidity ratio was the minimum 121/2 percent reserve assets ratio imposed on banks from 1971 to 198
[ترجمه ترگمان]یک مثال از نسبت نقدینگی قانونی حداقل ۱۲۱ \/ ۲ درصد نسبت دارایی ذخیره شده بر بانک ها از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۸ مورد بوده است
[ترجمه گوگل]نمونه ای از یک نسبت نقدینگی قانونی حداقل 121/2 درصد نسبت دارایی های ذخیره شده در بانک ها از سال 1971 تا 198 بود
[ترجمه گوگل]نمونه ای از یک نسبت نقدینگی قانونی حداقل 121/2 درصد نسبت دارایی های ذخیره شده در بانک ها از سال 1971 تا 198 بود
5. If a financial institution's liquidity ratio is too high, it will make too little profit.
[ترجمه ترگمان]اگر نسبت نقدینگی موسسه مالی بیش از حد بالا باشد، سود چندانی نخواهد داشت
[ترجمه گوگل]اگر نسبت نقدینگی موسسه مالی بیش از حد بالا باشد، سود آن کم است
[ترجمه گوگل]اگر نسبت نقدینگی موسسه مالی بیش از حد بالا باشد، سود آن کم است
6. Banks therefore require to hold a lower liquidity ratio, and can create more credit.
[ترجمه ترگمان]بنابراین بانک ها نیاز به حفظ نسبت نقدینگی کم تر دارند و می توانند اعتبار بیشتری ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین، بانک ها نیاز به نگه داشتن نسبت نقدینگی کمتری دارند و می توانند اعتبار بیشتری را ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]بنابراین، بانک ها نیاز به نگه داشتن نسبت نقدینگی کمتری دارند و می توانند اعتبار بیشتری را ایجاد کنند
7. Banks' liquidity ratio may vary Banks may choose a different liquidity ratio.
[ترجمه ترگمان]نسبت نقدینگی بانک ها ممکن است تغییر کند و ممکن است نسبت نقدینگی متفاوتی را انتخاب کند
[ترجمه گوگل]نسبت نقدینگی بانک ها ممکن است متفاوت باشد بانک ها ممکن است نسبت نقدینگی متفاوت را انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]نسبت نقدینگی بانک ها ممکن است متفاوت باشد بانک ها ممکن است نسبت نقدینگی متفاوت را انتخاب کنند
8. It is the inverse of the liquidity ratio.
[ترجمه ترگمان]این معکوس نسبت نقدینگی است
[ترجمه گوگل]این معکوس نسبت نقدینگی است
[ترجمه گوگل]این معکوس نسبت نقدینگی است
9. Ms Chan family liquidity ratio of only which is interrupted once the family income, the existing subsistence income families a month to live a normal life.
[ترجمه ترگمان]نسبت بدهی خانم چان که تنها زمانی قطع می شود که درآمد خانواده قطع شود، درآمد موجود برای امرار معاش خانواده یک ماه است که به زندگی عادی نیاز دارد
[ترجمه گوگل]خانم چان نسبت نقدینگی تنها است که قطع می شود یک بار درآمد خانواده، خانواده های درآمد معیشت موجود در یک ماه برای زندگی عادی
[ترجمه گوگل]خانم چان نسبت نقدینگی تنها است که قطع می شود یک بار درآمد خانواده، خانواده های درآمد معیشت موجود در یک ماه برای زندگی عادی
10. The short date repays debt the ability, liquidity ratio, move the ratio soon, the cash discharge ratio, factor outside the form.
[ترجمه ترگمان]مهلت کوتاه برای بازپرداخت بدهی، نسبت نقدینگی، انتقال به زودی، نسبت تخلیه نقدی، عامل خارج از شکل است
[ترجمه گوگل]تاریخ کوتاه، بدهی را بازپرداخت می کند، توانایی، نسبت نقدینگی، نسبت به زودی، نسبت تخلیه نقدی، عامل خارج از فرم را بازپرداخت می کند
[ترجمه گوگل]تاریخ کوتاه، بدهی را بازپرداخت می کند، توانایی، نسبت نقدینگی، نسبت به زودی، نسبت تخلیه نقدی، عامل خارج از فرم را بازپرداخت می کند
11. C The liquidity ratio, within them eaning of section 10 was not less than 25 per cent.
[ترجمه ترگمان]نسبت نقدینگی، در بین آن ها eaning بخش ۱۰ کم تر از ۲۵ درصد نبود
[ترجمه گوگل]C نسبت نقدینگی، درون آنها بخش 10 کمتر از 25 درصد نبوده است
[ترجمه گوگل]C نسبت نقدینگی، درون آنها بخش 10 کمتر از 25 درصد نبوده است
12. This reduces the liquidity ratio unnecessarily as the current assets only cover short - term lending.
[ترجمه ترگمان]این امر نسبت نقدینگی را به طور غیر ضروری کاهش می دهد زیرا دارایی های جاری تنها وام کوتاه مدت را پوشش می دهند
[ترجمه گوگل]این امر بدون نیاز به میزان نقدینگی را کاهش می دهد، زیرا دارایی های فعلی تنها پوشش وام های کوتاه مدت را پوشش می دهد
[ترجمه گوگل]این امر بدون نیاز به میزان نقدینگی را کاهش می دهد، زیرا دارایی های فعلی تنها پوشش وام های کوتاه مدت را پوشش می دهد
13. Liabilities ratio for 5 5%, 4 5% liquidity ratio, indicating their high level of indebtedness, debt program inadequate.
[ترجمه ترگمان]نسبت بدهی ۵ %، ۴ % % نقدینگی، نشان دهنده سطح بالای بدهکاری، برنامه بدهی ناکافی است
[ترجمه گوگل]نسبت بدهی به 5 5٪، نسبت نقدینگی 4 5٪، نشان دهنده سطح بالای بدهی، برنامه بدهی ناکافی است
[ترجمه گوگل]نسبت بدهی به 5 5٪، نسبت نقدینگی 4 5٪، نشان دهنده سطح بالای بدهی، برنامه بدهی ناکافی است
14. Generally believed that production-based company a reasonable minimum liquidity ratio is
[ترجمه ترگمان]به طور کلی باور بر این است که نرخ تولید مبتنی بر تولید یک نسبت به حداقل نقدینگی است
[ترجمه گوگل]به طور کلی اعتقاد بر این بود که شرکت تولیدی مبتنی بر یک معیار حداقل نقدینگی است
[ترجمه گوگل]به طور کلی اعتقاد بر این بود که شرکت تولیدی مبتنی بر یک معیار حداقل نقدینگی است
15. They may simply go ahead and expand credit, and accept a lower liquidity ratio.
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است به سادگی به جلو بروند و اعتبار را توسعه دهند و نسبت نقدینگی کم تر را بپذیرند
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است به سادگی به پیش بروند و اعتبار را گسترش دهند و نسبت نقدینگی کمتر را بپذیرند
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است به سادگی به پیش بروند و اعتبار را گسترش دهند و نسبت نقدینگی کمتر را بپذیرند
کلمات دیگر: