1. the footing became slippery after the rain
پس از باران راه لیز شد.
2. to lose one's footing
جاپای خود را از دست دادن (لیز خوردن)
3. our business is on a sound footing
کسب و کار ما برپایه ی مستحکمی استوار است.
4. the two former enemies are on a friendly footing now
دو دشمن دیرین اکنون رابطه ی دوستانه ای دارند.
5. I lost my footing and tumbled down the stairs.
[ترجمه ترگمان]پاهایم را از دست دادم و از پله ها پایین آمدم
[ترجمه گوگل]پایه هایم را از دست دادم و به سمت پله ها افتادم
6. He struggled to keep his footing on the slippery floor.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد پایش را روی زمین لغزنده نگه دارد
[ترجمه گوگل]او تلاش کرد تا پای خود را روی کف لغزنده نگه دارد
7. Mrs Jenkins missed her footing and fell over.
[ترجمه ترگمان]خانم جنکینس تعادلش رو از دست داد و افتاد روی زمین
[ترجمه گوگل]خانم جنکینز از دستش رسیده و افتاده
8. He lost his footing and fell.
[ترجمه ترگمان]پایش را از دست داد و افتاد
[ترجمه گوگل]او پای خود را از دست داد و افتاد
9. He lost his footing on the wet floor and fell.
[ترجمه ترگمان]پایش را روی زمین خیس از دست داد و افتاد
[ترجمه گوگل]او در کف مرطوب خود را از دست داد و افتاد
10. It was a struggle just to keep my footing.
[ترجمه ترگمان]این یک مبارزه بود که پا به پا نگه دارم
[ترجمه گوگل]این مبارزه فقط برای حفظ موقعیت من بود
11. He miskicked com-pletely as he lost his footing.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که تعادلش را از دست داده بود، بی خیال به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به راحتی به این نتیجه رسید که او پای خود را از دست داد
12. He lost his footing and slid into the water.
[ترجمه ترگمان]پایش را از دست داد و در آب فرو رفت
[ترجمه گوگل]او پای خود را از دست داد و به آب افتاد
13. The army was placed on a war footing .
[ترجمه ترگمان]ارتش بر پایه جنگی استوار شده بود
[ترجمه گوگل]ارتش بر پایه جنگ قرار داشت
14. The two teams stand on an equal footing.
[ترجمه ترگمان]این دو تیم روی یک پایه مساوی بایستند
[ترجمه گوگل]دو تیم در برابر مساوی ایستاده اند
15. She lost her footing and fell.
[ترجمه ترگمان]تعادلش را از دست داد و افتاد
[ترجمه گوگل]او پایه خود را از دست داد و افتاد