کلمه جو
صفحه اصلی

funds


معنی : مایه
معانی دیگر : قانون ـ فقه : وجوه

انگلیسی به فارسی

منابع مالی، مایه


انگلیسی به انگلیسی

• monies, capital; cash

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] وجوه
[حقوق] وجوه

مترادف و متضاد

مایه (اسم)
stock, principal, reason, ferment, amount, tonality, source, capital, funds, vaccine, whey, yeast, key, leaven

جملات نمونه

1. funds destined for the construction of the road
بودجه ای که برای ساختن راه اختصاص داده شده بود

2. funds for the hospital came from two large philanthropies
هزینه ی بیمارستان از طرف دو سازمان بزرگ نیکوکاری تامین شد.

3. donative funds
وجوه اهدایی

4. loose funds
وجوه تخصیص نیافته

5. reserve funds
اندوخته های احتیاطی

6. the funds had been expropriated by smith
اسمیت پول ها را خورده بود.

7. in funds
(عامیانه) دارای پول کافی

8. the internal funds of a business
وجوه داخلی یک موسسه ی بازرگانی

9. the necessary funds for the construction of the dam have not been set aside yet
هنوز وجوه لازم برای ساختن سد اختصاص داده نشده است.

10. to allocate funds for housing
اختصاص دادن بودجه برای خانه سازی

11. to shuffle funds among various accounts
وجوه را در چند حساب مختلف جابه جا کردن

12. he misappropriated these funds for his own use
او این وجوه را صرف مصارف شخصی خود کرد.

13. the appropriation of funds
تخصیص اعتبارات

14. they plundered the funds for road construction
آنها بودجه ی راهسازی را هپرو کردند.

15. to replace embezzled funds
وجوه اختلاس شده را پس دادن

16. encumbered by lack of funds
گرفتار کمبود پول

17. his misuse of government funds
سو استفاده ی او از وجوه دولتی

18. the diversion of government funds for personal uses
واراهی (اختلاس) پول های دولت برای امور شخصی

19. due to an insufficiency of funds
به خاطر نابسندگی وجوه (بودجه)

20. an imbroglio over the misuse of funds
مرافعه و جنجال درباره ی سواستفاده از وجوه

21. the company is running out of funds
نقدینگی شرکت رو به اتمام است.

22. they were bemoaning the shortage of funds
آنان از کمبود اعتبارات می نالیدند.

23. the bank will not free up the necessary funds
بانک اعتبارات لازم را آزاد نمی کند.

24. the project died because of a lack of funds
به خاطر کمبود بودجه طرح از بین رفت.

25. The yearly campaign to raise funds for the Red Cross is already under way.
[ترجمه ترگمان]کمپین سالیانه برای جمع آوری سرمایه برای صلیب سرخ در حال حاضر در جریان است
[ترجمه گوگل]مبارزات سالانه برای جمع آوری پول برای صلیب سرخ در حال انجام است

26. I'm short of funds so I'll pay you next week.
[ترجمه ترگمان]من پول کم دارم تا هفته دیگه بهت پول بدم
[ترجمه گوگل]من از بودجه کوتاهی دارم، بنابراین هفته آینده به شما پرداخت خواهم کرد

27. They capitalized the company's reserve funds.
[ترجمه ترگمان]آن ها سرمایه ذخیره شرکت را سرمایه گذاری کردند
[ترجمه گوگل]آنها دارایی های این شرکت را سرمایه گذاری کردند

28. The pension funds are administered by commercial banks.
[ترجمه ترگمان]صندوق های بازنشستگی توسط بانک های تجاری اداره می شوند
[ترجمه گوگل]بودجه بازنشستگی توسط بانک های تجاری اداره می شود

29. He advanced funds of his own to his company, which was unable to repay him.
[ترجمه ترگمان]او به سهم خود به شرکت خود، که قادر به جبران او نبود، پرداخت
[ترجمه گوگل]او بودجه های خود را به شرکت خود، که قادر به بازپرداخت او بود، پیشرفت نکرد

30. They were planning to solicit funds from a number of organizations.
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال برنامه ریزی برای جذب سرمایه از تعدادی از سازمان ها بودند
[ترجمه گوگل]آنها قصد داشتند از تعدادی از سازمانها پول بگیرند

پیشنهاد کاربران

پرداخت کردن

منابع مالی

بودجه

سرمایه

پول


کلمات دیگر: