1. It is not an overstatement to say a crisis is imminent.
[ترجمه ترگمان]لازم به ذکر است که بحران حتمی است
[ترجمه گوگل]این غلط نیست که بگوییم یک بحران غیرقابل پیش بینی است
2. It's an overstatement to say that the man's a fool.
[ترجمه ترگمان]اغراق است که بگویم این مرد احمق است
[ترجمه گوگل]این بیش از حد است که می گویند مرد احمق است
3. It would be an overstatement to say that Lewis deserved to win the race.
[ترجمه ترگمان]این یک overstatement برای گفتن این بود که لوئیس لایق برنده شدن در مسابقه است
[ترجمه گوگل]این بیش از حد می تواند بگوید که لوئیس سزاوار برنده شدن در مسابقه است
4. That was a huge overstatement, but it at least demonstrates how widespread the discourse of political radicalism had become.
[ترجمه ترگمان]این یک اشتباه بزرگ بود، اما حداقل نشان می دهد که چگونه گفتمان افراط گرایی سیاسی گسترده شده است
[ترجمه گوگل]این یک انتقاد بزرگ بود، اما حداقل نشان می دهد که گفتمان رادیکالیسم سیاسی گسترده شده است
5. Do you think the overstatement of freedom will cause high crime rate?
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید که آزادی آزادی باعث بالا رفتن میزان جرائم خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]فکر می کنید بیش از اندازه آزادی باعث افزایش میزان جرم خواهد شد؟
6. True emotion ought not to require overstatement.
[ترجمه ترگمان]احساسات حقیقی نباید اغراق باشد
[ترجمه گوگل]احساسات واقعی نباید بیش از حد مورد نیاز باشد
7. The " friends " was, of course, an overstatement.
[ترجمه ترگمان]البته دوستان \"دوستان\" بودند
[ترجمه گوگل]البته 'دوستان'، البته، بیش از حد بود
8. Valuation deals with potential overstatement and completeness with unrecorded transactions and files.
[ترجمه ترگمان]Valuation با معاملات احتمالی و کامل بودن با معاملات و فایل های ضبط نشده سر و کار دارند
[ترجمه گوگل]معاملات ارزشیابی با بالقوه بیش از حد و کامل بودن با معاملات و فایل های ثبت نشده است
9. Overstatement will be your downfall.
[ترجمه ترگمان] overstatement \"باعث سقوط تو میشه\"
[ترجمه گوگل]غلبه بر سقوط شماست
10. This may have been an improvement, but "breakthrough" was an overstatement.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است بهبود باشد، اما \"پیشرفت\" یک overstatement بود
[ترجمه گوگل]این ممکن است پیشرفت داشته باشد، اما 'دستیابی به موفقیت' بیش از حد بود
11. The notion that the Social Security system is facing a severe crisis is a vast and cynical overstatement.
[ترجمه ترگمان]این تصور که سیستم امنیت اجتماعی با یک بحران شدید مواجه است، یک overstatement بزرگ و بدبینانه است
[ترجمه گوگل]این مفهوم که سیستم اجتماعی در حال بروز یک بحران شدید است، بیش از حد زیاد است
12. Both arguments have a measure of truth behind the obvious overstatement.
[ترجمه ترگمان]هر دو آرگومان یک معیار از حقیقت در پشت the مشهود دارند
[ترجمه گوگل]هر دو استدلال حقیقت را پشت سرهم آشکار می کنند
13. Deep Venous Thrombosis and Pulmonary Embolism in Trauma Patients: An Overstatement of the Problem?
[ترجمه ترگمان]Venous thrombosis عمیق و embolism ریوی در اختلالات روانی: An از مشکل؟
[ترجمه گوگل]ترومبوز ورید عمقی و Embolism ریوی در بیماران تروما بیش از حد مشکل؟
14. What's on your mind? - If you'll forgive the overstatement?
[ترجمه ترگمان]چه خبر شده؟ اگه اغراق می کنی؟
[ترجمه گوگل]در ذهن شما چیست؟ - اگر شما بیش از حد را ببخشید؟