کلمه جو
صفحه اصلی

marginal cost

انگلیسی به انگلیسی

• insignificant cost, small expense; increase or decrease in total cost as the result of a change in the number of output units

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] بهای تمام شده نهائی
[نساجی] هزینه نهایی
[ریاضیات] هزینه ی نهائی

جملات نمونه

1. Free market equilibrium will not equate marginal cost and marginal benefit and there will be scope for Pareto gains.
[ترجمه ترگمان]تعادل بازار آزاد هزینه حاشیه ای و سود حاشیه ای را برابر نخواهد کرد و دامنه سود پارتو وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]تعادل بازار آزاد هزینه های حاشیه ای و مزایای حاشیه ای را محاسبه نمی کند و برای سودآوری پارتو می تواند وجود داشته باشد

2. Large economies of scale mean that marginal cost lies below average cost.
[ترجمه ترگمان]اقتصادهای بزرگ مقیاس به این معنی است که هزینه نهایی زیر هزینه متوسط قرار دارد
[ترجمه گوگل]اقتصادهای بزرگ مقیاس به این معنی است که هزینه حاشیه زیر هزینه متوسط ​​است

3. The marginal cost of capital is the discount rate that should be used in making capital budgeting decisions.
[ترجمه ترگمان]هزینه نهایی سرمایه نرخ تنزیل است که باید در تصمیم گیری بودجه بندی سرمایه مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]هزینه حاشیهای سرمایه، نرخ انحصاری است که باید در تصمیم گیری در مورد بودجه بندی سرمایه استفاده شود

4. Nationalized industries were directed to adopt marginal cost pricing.
[ترجمه ترگمان]صنایع nationalized به منظور اتخاذ قیمت گذاری هزینه حاشیه ای به کار گرفته شدند
[ترجمه گوگل]صنایع ملی به منظور اتخاذ قیمت های حاشیه ای هزینه می شود

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

6. This marginal cost will, of course, also increase the average cost, but the average cost will increase more slowly.
[ترجمه ترگمان]البته این هزینه نهایی نیز هزینه متوسط را افزایش می دهد، اما هزینه متوسط به کندی افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]البته این هزینه حاشیه نیز هزینه متوسط ​​را افزایش می دهد، اما هزینه های آن به آرامی افزایش می یابد

7. And a difference between price and marginal cost can make behavior very different from that in a perfectly competitive model.
[ترجمه ترگمان]و تفاوت بین قیمت و هزینه حاشیه ای می تواند رفتاری بسیار متفاوت از آن در یک مدل کاملا رقابتی داشته باشد
[ترجمه گوگل]و تفاوت قیمت ها و هزینه های حاشیه ای می تواند رفتار را بسیار متفاوت از آنچه در یک مدل کاملا رقابتی است

8. Social efficiency requires that prices be close to marginal cost but this will imply losses for the natural monopolist.
[ترجمه ترگمان]کارایی اجتماعی مستلزم آن است که قیمت ها نزدیک به هزینه نهایی باشند اما این به معنی ضرر در انحصارطلب طبیعی است
[ترجمه گوگل]کارایی اجتماعی مستلزم آن است که قیمت ها نزدیک به هزینه های حاشیه ای باشند، اما این امر برای انحصار طبیعی طبیعی ضرر خواهد زد

9. Pricing at marginal cost might equate marginal cost and benefit but would entail losses.
[ترجمه ترگمان]قیمت گذاری در هزینه نهایی ممکن است هزینه و مزایای حاشیه ای را معادل کند اما منجر به ضرر می شود
[ترجمه گوگل]قیمت گذاری در هزینه های حاشیه می تواند هزینه و مزایای حاشیه ای را معادل آن محاسبه کند، اما زیان خواهد بود

10. If we can measure the marginal cost directly, we can infer the implicit marginal benefit from saving life through that activity.
[ترجمه ترگمان]اگر بتوانیم هزینه حاشیه ای را به طور مستقیم اندازه گیری کنیم، می توانیم سود حاشیه ای ضمنی را از حفظ حیات از طریق آن فعالیت استنباط کنیم
[ترجمه گوگل]اگر ما می توانیم هزینه های حاشیه ای را به طور مستقیم اندازه گیری کنیم، می توانیم مزایای حاشیه ای ضمنی را از زندگی صرفه جویی در این فعالیت ها بیاموزیم

11. Competition will drive the price down near to the marginal cost .
[ترجمه ترگمان]رقابت قیمت را به قیمت نهایی کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]رقابت قیمت پایین را در نزدیکی هزینه های حاشیه ای رانندگی خواهد کرد

12. Presumably, the rational shareholder would do this up to the point at which marginal benefit was equated with marginal cost.
[ترجمه ترگمان]احتمالا، سهامدار منطقی این کار را به نقطه ای انجام می دهد که سود نهایی برابر با هزینه نهایی است
[ترجمه گوگل]احتمالا سهامدار عقلانی این کار را تا جایی که سود مزبور با هزینه حاشیهای معادل است، انجام دهد

13. As more capital is raised, the cost increases at the margin, increasing the marginal cost in increments.
[ترجمه ترگمان]همانطور که سرمایه بیشتر افزایش می یابد، هزینه در حاشیه افزایش می یابد، و هزینه حاشیه ای را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]با افزایش سرمایه افزایش می یابد، هزینه ها در حاشیه افزایش می یابد و هزینه های حاشیه ای افزایش می یابد

14. Any new in-house benefits an employer provides should be computed on a marginal cost basis.
[ترجمه ترگمان]هر گونه مزایای خانگی جدید یک کارفرما باید براساس هزینه حاشیه ای محاسبه شود
[ترجمه گوگل]هر گونه مزایای درون خانه ای که کارفرما ارائه می دهد باید بر اساس هزینه های محاسبه شده محاسبه شود

15. Therefore price competition between them for the right to sell to the retailers would drive price to marginal cost.
[ترجمه ترگمان]بنابراین رقابت قیمت بین آن ها برای حق فروش به خرده فروش ها، قیمت را به قیمت نهایی خواهد رساند
[ترجمه گوگل]بنابراین رقابت قیمت بین آنها برای حق فروش به خرده فروشان قیمت را به هزینه های حاشیه ای هدایت می کند

پیشنهاد کاربران

هزینه های متفرقه

هزینه های جانبی

هزینه نهایی


کلمات دیگر: