کلمه جو
صفحه اصلی

insolvent


معنی : محجور، معسر، غیر قابل تبدیل به پول نقد
معانی دیگر : ورشکسته، مفلس، تنگدست، عاجز از پرداخت بدهی های خود، (ارث) ناکافی برای پرداخت بدهی ها، وابسته به ورشکستگی، مفلسانه

انگلیسی به فارسی

محجور، معسر


ورشکسته، معسر، محجور، غیر قابل تبدیل به پول نقد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: incapable of paying debts or meeting liabilities; penniless; bankrupt.
متضاد: responsible, sound
مشابه: indigent, penniless

- The insurance company executives feared the company would become insolvent if there were another massive earthquake.
[ترجمه امید] مدیران شرکت بیمه میترسیدند که اگر زلزله عظیم دیگری بیاید شرکت ورشکسته شود.
[ترجمه ترگمان] مدیران شرکت بیمه می ترسیدند اگر یک زلزله عظیم دیگر رخ دهد، شرکت ورشکسته شود
[ترجمه گوگل] مدیران شرکت بیمه از تهدید این شرکت به دلیل عدم وجود زمین لرزه عظیم دیگر، ورشکسته شدند

(2) تعریف: of or concerning one who cannot pay debts.
متضاد: sound
اسم ( noun )
مشتقات: insolvency (n.)
• : تعریف: someone who cannot pay his or her debts.

• bankrupt; impoverished, unable to pay one's debts
a person or organization that is insolvent does not have enough money to pay their debts; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] متوقف

مترادف و متضاد

محجور (صفت)
incapable, insolvent

معسر (صفت)
insolvent

غیر قابل تبدیل به پول نقد (صفت)
insolvent

financially ruined


Synonyms: bankrupt, broke, broken, busted, failed, foreclosed, in Chapter 11, in Chapter 13, indebted, in receivership, in the red, lost, on the rocks, out of money, strapped, taken to the cleaners, unbalanced, undone, wiped out


Antonyms: moneyed, rich, solvent, wealthy


جملات نمونه

1. They lost orders and were insolvent within weeks.
[ترجمه ترگمان]آن ها سفارشات خود را از دست دادند و در عرض چند هفته ورشکسته شدند
[ترجمه گوگل]آنها دستورات را از دست دادند و ظرف چند هفته ورشکسته بودند

2. The company was later declared insolvent .
[ترجمه ترگمان]این شرکت بعدها ورشکسته اعلام شد
[ترجمه گوگل]این شرکت بعدها ورشکسته شد

3. The bank is insolvent and will be unable to live up to its obligations.
[ترجمه ترگمان]این بانک ورشکسته است و قادر نخواهد بود تا به تعهداتش عمل کند
[ترجمه گوگل]این بانک ورشکسته است و قادر به انجام تعهداتش نخواهد بود

4. Woosung Construction went insolvent yesterday when it failed to honor 9 billion worth of promissory notes the previous day.
[ترجمه ترگمان]Woosung دیروز هنگامی که شکست خورد به ارزش ۹ میلیارد لیر در روز گذشته بدهکار شد، ورشکسته شد
[ترجمه گوگل]ساختمان Woosung دیروز ناپدید شد، اما موفق نشد 9 میلیارد دلار از اوراق بهادار را در روز گذشته خرج کند

5. A spokesman denied the bank was insolvent, but depositors are rushing to withdraw their money.
[ترجمه ترگمان]یک سخنگو انکار کرد که بانک ورشکسته شده است، اما سپرده گذاران به دنبال گرفتن پول خود هستند
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی این بانک را انکار کرد که ورشکست شد، اما سپرده گذاران عجله می کنند تا پول خود را برداشت کنند

6. Officials estimate the Medicare fund will be insolvent by 200
[ترجمه ترگمان]مقامات تخمین می زنند که صندوق بیمه درمانی تا ۲۰۰ تن ورشکسته خواهد شد
[ترجمه گوگل]مقامات تخمین می زنند که صندوق مدیکر تا سال 200 غیرقابل پرداخت خواهد بود

7. Where the trustee is insolvent, the trust property in his possession is not subject to normal execution.
[ترجمه ترگمان]در حالی که امین ورشکسته است، دارایی اعتمادی که در اختیار دارد، مشمول اعدام نرمال نخواهد بود
[ترجمه گوگل]در صورتی که وکیل ورشکسته باشد، اموال اعتماد در اختیار وی قرار نخواهد داشت

8. The bank could even be rendered insolvent by such a large payment.
[ترجمه ترگمان]بانک حتی می توانست با پرداخت پول زیادی به بانک پول بدهد
[ترجمه گوگل]این بانک حتی با پرداخت چنین مبلغی می تواند ورشکسته شود

9. State banks are virtually insolvent due to politically-directed lending.
[ترجمه ترگمان]بانک های دولتی به علت اعطای وام به لحاظ سیاسی، ورشکسته شده اند
[ترجمه گوگل]بانک های دولتی به علت وام دادن به سیاست، عملا ناخوشایند هستند

10. The new Insolvent Act had made considerable inroads on the whimsical principles of those days.
[ترجمه ترگمان]قانون جدید Insolvent پیشرفت قابل ملاحظه ای را به اصول عجیب و غریب آن روزها معطوف کرده بود
[ترجمه گوگل]قانون جدید بازپرداخت منجر به افزایش قابل توجهی در اصول غریب آن روزها شده است

11. The court ordered the dissolution of seven insolvent housing loan companies.
[ترجمه ترگمان]دادگاه دستور انحلال هفت شرکت ورشکسته مسکن را داد
[ترجمه گوگل]دادگاه دستور انحلال هفت شرکت غیرقانونی وام را داد

12. Half of our projects were insolvent.
[ترجمه ترگمان]نیمی از پروژه های ما ورشکسته شده بودند
[ترجمه گوگل]نیمی از پروژه های ما ورشکسته بودند

13. The bank was declared insolvent.
[ترجمه ترگمان]این بانک ورشکسته اعلام شد
[ترجمه گوگل]این بانک ورشکسته شد

14. Later they became insolvent and a receiver was appointed.
[ترجمه ترگمان]بعدا ورشکسته شدند و یک گیرنده منصوب شد
[ترجمه گوگل]بعدها آنها ورشکسته شدند و یک گیرنده منصوب شد

15. Insolvent traders could be banned because of their liabilities.
[ترجمه ترگمان]تجار Insolvent به خاطر تعهدات خود می توانند تحریم شوند
[ترجمه گوگل]به دلیل تعهدات خود، بازرگانان ورشکسته می توانند ممنوع شوند

پیشنهاد کاربران

متوقف شدن ( شرکت )


ورشکسته
بی پول


کلمات دیگر: