کلمه جو
صفحه اصلی

medium of exchange


(وسیله ی مبادله ی کالا و خدمات مانند پول یا چک و غیره) وسیله ی دادوستد، وسیله داد وستد، وسیله مبادله

انگلیسی به فارسی

وسیله داد وستد، وسیله مبادله


وسیله مبادله، وسیله داد و ستد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: anything commonly used in a particular area as a measure of value in exchange for goods and services; currency.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] وسیله مبادله

مترادف و متضاد

currency


Synonyms: cash, circulating medium, legal tender, money


جملات نمونه

1. As a medium of exchange it no longer works, and that's that.
[ترجمه ترگمان]به عنوان وسیله ای برای مبادله آن دیگر کار نمی کند، و همین
[ترجمه گوگل]به عنوان وسیله ای برای مبادله آن دیگر کار نمی کند و این همان است

2. Monetarists stress the function of money as a medium of exchange and play down its role as a store of wealth.
[ترجمه ترگمان]Monetarists بر عملکرد پول به عنوان واسطه ارز تاکید می کند و نقش خود را به عنوان یک ذخیره ثروت ایفا می کند
[ترجمه گوگل]پول نقد کارکرد پول را به عنوان وسیله مبادله تأکید می کند و نقش آن را به عنوان یک ثروت ذخیره می کند

3. Stainless steel made good medium of exchange on a planet where all metal had to be imported.
[ترجمه ترگمان]فولاد ضد زنگ، مبادله خوبی را روی سیاره ای انجام داد که همه فلز باید وارد شود
[ترجمه گوگل]فولاد ضد زنگ ساخته شده بود رسانه ای خوب مبادله در یک سیاره که در آن تمام فلز باید وارد شود

4. They all function as a medium of exchange here and around the world.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها به عنوان واسط مبادله در اینجا و اطراف دنیا عمل می کنند
[ترجمه گوگل]همه آنها به عنوان یک ابزار مبادله در اینجا و در سراسر جهان عمل می کنند

5. Peoplerefuse to accept money. Suddenly, there is no medium of exchange.
[ترجمه ترگمان]Peoplerefuse برای پذیرش پول ناگهان هیچ نوع مبادله وجود ندارد
[ترجمه گوگل]Peoplerefuse برای پذیرش پول ناگهان هیچ مبادله ای وجود ندارد

6. Money serves as the medium of exchange.
[ترجمه ترگمان]پول به عنوان واسطه مبادله عمل می کند
[ترجمه گوگل]پول به عنوان وسیله مبادله خدمت می کند

7. Money functions as a medium of exchange a standard of value and a store of wealth.
[ترجمه ترگمان]پول بعنوان وسیله ای برای مبادله یک استاندارد ارزش و ذخیره ثروت عمل می کند
[ترجمه گوگل]پول به عنوان یک وسیله مبادله یک ارزش استاندارد و یک فروشگاه ثروت عمل می کند

8. As a generally accepted medium of exchange.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک وسیله به طور کلی پذیرفته شده تبادل
[ترجمه گوگل]به عنوان یک رسانه معمولی تبادل

9. Money is only a medium of exchange.
[ترجمه ترگمان]پول فقط یک وسیله مبادله است
[ترجمه گوگل]پول فقط یک مبادله است

10. Money as the actual medium of exchange is completely liquid.
[ترجمه ترگمان]پول به عنوان محیط واقعی مبادله کاملا مایع است
[ترجمه گوگل]پول به عنوان ابزار واقعی مبادله، کاملا مایع است

11. Money is a medium of exchange used to measure prices and debts.
[ترجمه ترگمان]پول یک وسیله مبادله است که برای اندازه گیری قیمت ها و بدهی ها مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]پول یک ارز مبادله است که برای سنجش قیمت ها و بدهی ها استفاده می شود

12. Such a commodity, once acceptable, performed the role of a medium of exchange and could be regarded as money.
[ترجمه ترگمان]چنین کالایی که زمانی قابل قبول بود، نقش یک رسانه را ایفا می کرد و می توان آن را به عنوان پول در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]چنین کالایی، زمانی که قابل قبول بود، نقش ارزنده ای را بازی می کرد و می توانست به عنوان پول شناخته شود

13. They are not therefore directly related to people's requirements to hold a medium of exchange.
[ترجمه ترگمان]بنابراین آن ها مستقیما با الزامات افراد برای حفظ محیط مبادله مرتبط نیستند
[ترجمه گوگل]بنابراین، آنها به طور مستقیم به الزامات افراد برای نگهداری یک مبادله نیستند

14. Money balances held for these two purposes are called active balances: money to be used as a medium of exchange.
[ترجمه ترگمان]تعادل پول برای این دو هدف تعادل فعال نامیده می شود: پول برای استفاده به عنوان واسط مبادله استفاده می شود
[ترجمه گوگل]تعادل پولی که برای این دو هدف برگزار می شود تعادل فعالانه نامیده می شود: پولی که به عنوان وسیله ای برای مبادله استفاده می شود

پیشنهاد کاربران

واسطه تبادل



کلمات دیگر: