کلمه جو
صفحه اصلی

flows

انگلیسی به فارسی

جریان دارد، جریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن


دیکشنری تخصصی

[حسابداری] گردش عملیات

جملات نمونه

1. electricity flows better in copper wires
برق در سیم مسی بهتر جریان پیدا می کند.

2. arvand rood flows into the persian gulf
اروند رود به خلیج فارس می ریزد.

3. the well flows from a granite rock
چشمه از یک سنگ خارا بیرون می جوشد.

4. the sea ebbs and flows
دریا پس کشند و برکشند (جزر و مد) می کند.

پیشنهاد کاربران

جریان داشتن، گردش عملیات♻

جاری شدن

جریان داشتن

عبور کردن


کلمات دیگر: