کلمه جو
صفحه اصلی

mutually exclusive


دو به دو ناسازگار، مانعه الجمع

انگلیسی به فارسی

دو به دو ناسازگار، مانعهالجمع


متقابلا منحصر به فرد، دو به دو ناسازگار


انگلیسی به انگلیسی

• automatically disallowing one thing when a second is accepted

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] راه حل مستقل و مانع التجمع
[برق و الکترونیک] دو به دو انحصاری
[ریاضیات] دو به دو ناسازگار، ناسازگار، مانعةالجمع
[آمار] دوبدو ناسازگار

جملات نمونه

1. The two options are not mutually exclusive .
[ترجمه ترگمان]این دو گزینه به طور متقابل انحصاری نیستند
[ترجمه گوگل]دو گزینه متقابلا منحصر به فرد نیستند

2. The two views are not mutually exclusive .
[ترجمه ترگمان]این دو دیدگاه متقابلا انحصاری نیستند
[ترجمه گوگل]دو دیدگاه متقابلا منحصر به فرد نیستند

3. Lesbianism and motherhood are not mutually exclusive.
[ترجمه ترگمان]Lesbianism و مادر بودن به طور متقابل انحصاری نیستند
[ترجمه گوگل]لزبین بودن و مادر بودن به هیچ وجه متضاد نیستند

4. This is the case of choosing from among mutually exclusive projects with widely differing costs.
[ترجمه ترگمان]این مورد انتخاب از میان پروژه های دو طرفه با هزینه های متفاوت است
[ترجمه گوگل]این مورد انتخاب از میان پروژه های متقابل منحصر به فرد با هزینه های بسیار متفاوت است

5. There are two mutually exclusive arguments deployed against it.
[ترجمه ترگمان]دو استدلال انحصاری متقابل وجود دارد که علیه آن بکار گرفته می شوند
[ترجمه گوگل]دو استدلال متقابل انحصاری وجود دارد که علیه آن است

6. These proposals were not mutually exclusive, and most officials wanted a combination of the three, with an emphasis on one.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها به طور متقابل انحصاری نبودند، و اکثر مقامات خواستار ترکیبی از این سه بودند که تاکید بر یک موضوع بود
[ترجمه گوگل]این پیشنهادات متقابلا منحصر به فرد نیستند، و اکثر مقامات می خواستند ترکیبی از این سه، با تاکید بر یکی

7. The two approaches are not mutually exclusive, though efficiency does tend to militate against combinations.
[ترجمه ترگمان]این دو رویکرد به طور متقابل انحصاری نیستند، هر چند که کارایی در مقابل ترکیب ها به کار می رود
[ترجمه گوگل]این دو رویکرد متقابلا منحصر به فرد نیستند، گرچه کارآیی علیه ترکیبات مبارزه می کند

8. These edges can be considered mutually exclusive interpretations of some stretch of the utterance defined by the z and x axis.
[ترجمه ترگمان]این لبه ها را می توان به صورت دو طرفه توصیف کرد که در برخی از حالت های ذکر شده توسط محور z و x تعریف شده اند
[ترجمه گوگل]این لبه ها می توانند تفسیر های متقابل انحصاری برخی از قسمت هایی از گفتار تعریف شده توسط محور z و x را در نظر بگیرند

9. To many, these theoretical accounts are mutually exclusive alternatives, with acceptance of either one requiring the rejection of the other.
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری، این حساب های نظری دو جایگزین انحصاری هستند، که پذیرش یا رد دیگری را ایجاب می کند
[ترجمه گوگل]برای بسیاری از این حسابهای نظری، جایگزینهای متقابلا منحصر به فرد هستند، با پذیرش یکی از آنها که نیاز به رد دیگری دارد

10. The categories are neither intended to be mutually exclusive nor all-embracing.
[ترجمه ترگمان]این گروه ها نه در نظر گرفته می شوند که به طور متقابل انحصاری باشند و نه تماما در آغوش گرفته شوند
[ترجمه گوگل]این دسته بندی ها در نظر گرفته نشده اند که متقابلا منحصر به فرد و همه جانبه باشند

11. These two theoretical positions are, apparently, mutually exclusive.
[ترجمه ترگمان]این دو موقعیت نظری به طور واضح انحصاری هستند
[ترجمه گوگل]این دو دیدگاه نظری، ظاهرا، متقابلا منحصر به فرد هستند

12. They both have learnt that ambition and successful fatherhood can be mutually exclusive.
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها فهمیده اند که جاه طلبی و پدری موفق می تواند متقابلا انحصاری باشد
[ترجمه گوگل]آنها هر دو آموخته اند که جاه طلبی و پدر و مادر موفق می تواند متقابلا منحصر به فرد باشد

13. Some people think that uncontrolled economic growth and environmental stability are mutually exclusive.
[ترجمه ترگمان]برخی از مردم فکر می کنند که رشد اقتصادی کنترل نشده و ثبات محیطی به طور متقابل انحصاری هستند
[ترجمه گوگل]بعضی مردم فکر می کنند که رشد اقتصادی کنترل نشده و ثبات محیطی متقابلا منحصر به فرد است

14. Young next to old, doing-well next to down-and-out: a heterogeneous mass present for its own mutually exclusive reasons.
[ترجمه ترگمان]در کنار سن، در کنار پایین - و - بیرون: یک جرم ناهمگن برای دلایل جداگانه خاص خودش وجود دارد
[ترجمه گوگل]جوان در کنار پیرمرد، به خوبی به سمت پایین و پایین حرکت می کند: جرم ناهمگونی که دلایل متفاوتی دارد

15. The point is that the differences and similarities are not necessarily mutually exclusive; rather, they both raise gender-specific issues.
[ترجمه ترگمان]نکته این است که تفاوت ها و شباهت های لزوما به طور متقابل انحصاری نیستند؛ بلکه هر دو مسائل مربوط به جنسیت را بالا می برند
[ترجمه گوگل]نکته این است که تفاوت ها و شباهت ها لزوما متقابلا منحصر به فرد نیستند؛ آنها هر دو مسائل مربوط به جنسیت را افزایش می دهند

پیشنهاد کاربران

مانعه الجمع
If two things are mutually exclusive, they are separate and very different from each other, so that it is impossible for them to exist or happen together

غیرقابل جمع

منافات داشتن
یا در حالت منفی، وقتی میخواین بگین دو تا موضوع با هم منافاتی ندارن، یعنی میشه هر دو با هم در یک زمان اتفاق بیفته
مترادف:
Incompatible ( with )


کلمات دیگر: