کلمه جو
صفحه اصلی

payroll


معنی : لیست حقوق، صورت پرداخت، سیاهه پرداخت
معانی دیگر : فهرست حقوق بگیران (در اداره یا شرکت و غیره)، کل دستمزد پرداختی، فهرست پول بگیران، صورت مواجب بگیران یا مزدوران، مواجب مقرری

انگلیسی به فارسی

لیست حقوق، صورت پرداخت


سیاهه پرداخت، لیست حقوق


حقوق و دستمزد، لیست حقوق، صورت پرداخت، سیاهه پرداخت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a list of those who are to be paid by an employer and the sum owed to each.

(2) تعریف: the total of all such sums.

(3) تعریف: the total number of employees of a business or other employer.

• financial sheet listing salaries; list of workers who receive wages and salaries
if you are on an organization's payroll, you are employed and paid by that organization.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] حقوق و دستمزد، لیست حقوق و دستمزد

مترادف و متضاد

لیست حقوق (اسم)
payroll

صورت پرداخت (اسم)
payroll

سیاهه پرداخت (اسم)
payroll

جملات نمونه

1. The treasurer decamped with part of the company's payroll.
[ترجمه ترگمان]خزانه دار با قسمتی از حقوق شرکت رفته است
[ترجمه گوگل]خزانه دار با بخشی از حقوق و دستمزد شرکت کاهش پیدا کرد

2. He's no longer on their payroll.
[ترجمه Sina] اون دیگر در لیست حقوق بگیران نیست
[ترجمه ترگمان]اون دیگه توی لیست their نیست
[ترجمه گوگل]او دیگر در حقوق خود نیست

3. The company now has 350 people on the payroll.
[ترجمه Sina] این شرکت در حال حاضر 350 کارمند دارد که در لیست حقوق بگیران هستند.
[ترجمه ترگمان]این شرکت اکنون ۳۵۰ نفر را در لیست حقوق قرار داده است
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال حاضر دارای 350 نفر حقوق و دستمزد است

4. Robbers escaped with £30 000 of payroll money.
[ترجمه Sina] دزدان با 30 هزار پوند از کل دست مزد پرداختی افراد فرار کردند.
[ترجمه ترگمان]سارقان با مبلغ ۳۰ هزار پوند پول نقد فرار کردند
[ترجمه گوگل]دزدان با 30 هزار پوند از حقوق و دستمزد فرار کردند

5. They had 8000 employees on the payroll.
[ترجمه ترگمان]۸۰۰۰ کارگر در لیست حقوق داشتند
[ترجمه گوگل]آنها حقوق و دستمزد 8000 کارمند داشتند

6. Donald made a payroll.
[ترجمه ترگمان]دانلد \"هم یه لیست درست کرده\"
[ترجمه گوگل]دونالد حقوق را پرداخت کرد

7. The firm's payroll has one field for gross pay and one for net pay.
[ترجمه ترگمان]دست مزد شرکت دارای یک زمینه برای پرداخت ناخالص و یکی برای پرداخت خالص است
[ترجمه گوگل]حقوق و دستمزد شرکت دارای یک زمینه برای پرداخت ناخالص و یکی برای پرداخت خالص است

8. His name was reentered on the official payroll.
[ترجمه ترگمان]نامش دوباره به لیست حقوق رسمی وارد شده بود
[ترجمه گوگل]نام او در حقوق و دستمزد رسمی وارد شده است

9. The firm is growing fast with a monthly payroll of $1 million.
[ترجمه ترگمان]شرکت با حقوق ماهانه یک میلیون دلار به سرعت در حال رشد است
[ترجمه گوگل]این شرکت سریعا با حقوق ماهانه 1 میلیون دلار رشد می کند

10. We have 500 people on the payroll .
[ترجمه ترگمان] ما ۵۰۰ نفر توی لیست پول داریم
[ترجمه گوگل]ما 500 حقوق و دستمزد داریم

11. The boss dropped an accountant from the payroll.
[ترجمه ترگمان]رئیس یه حسابدار رو از لیست پول انداخت بیرون
[ترجمه گوگل]رئیس حسابدار را از حقوق و دستمزد حذف کرد

12. All told there were 104 people on the payroll.
[ترجمه ترگمان] همشون گفتن که ۱۰۴ نفر تو لیست هستن
[ترجمه گوگل]همه گفته اند که 104 حقوق و دستمزد وجود دارد

13. With debts of $4 million and a monthly payroll of $ 2 million, the venture is clearly heading for trouble.
[ترجمه ترگمان]با پرداخت ۴ میلیون دلار و حقوق ماهیانه ۲ میلیون دلار، این شرکت به طور واضح برای دردسر به سر می برد
[ترجمه گوگل]با توجه به بدهی های 4 میلیون دالر و حقوق ماهانه 2 میلیون دالر، این سرمایه گذاری به وضوح در معرض مشکل است

14. Dole voted to raise payroll taxes.
[ترجمه ترگمان]دول به افزایش مالیات بر حقوق رای داد
[ترجمه گوگل]داول برای افزایش مالیات بر درآمد رأی داد

15. Data are captured partly through the computerized payroll system, and partly by terminal input at regional banks.
[ترجمه ترگمان]داده ها تا حدودی از طریق سیستم پرداخت حقوق کامپیوتری و تا حدی توسط ورودی ترمینال در بانک های منطقه ای ثبت می شوند
[ترجمه گوگل]داده ها تقریبا از طریق سیستم پرداخت حقوق و دستمزد کامپیوتری و به طور ناگهانی از ورودی ترمینال در بانک های منطقه ای گرفته می شود

پیشنهاد کاربران

حقوق و دستمزد

پرداخت عوارض

لیست حقوق

فیش حقوقی

لیست حقوق بگیر ها

دِین


get off your fathers payroll
از دین پدرت دربیا

پرداخت حقوق کارکنان شرکت

تعریف پیرول


کلمات دیگر: