کلمه جو
صفحه اصلی

licence


معنی : جواز شغل، اجازه رفتن دادن، پروانه دادن
معانی دیگر : license اجازه، پروانه، جواز، مرخص کردن

انگلیسی به فارسی

( license ) اجازه، پروانه، جواز، جواز شغل، اجازه رفتن دادن، پروانه دادن، مرخص کردن


انگلیسی به انگلیسی

• permit, certificate; authority; authorization; freedom (action, belief, etc.); unrestraint, immoderation (alternate spelling for license)
issue a license, grant a permit; authorize, permit, allow
a licence is an official document which gives you permission to do, use, or own something.
if someone does something under licence, they do it by special permission from the authorities.
see also off-licence, license.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] حق امتیاز تولید

مترادف و متضاد

جواز شغل (اسم)
license, licence

اجازه رفتن دادن (فعل)
license, licence

پروانه دادن (فعل)
license, charter, licence

جملات نمونه

1. licence to print money
(انگلیس - خودمانی) طرح و غیره که تصویب شده است ولی خیلی گران و ولخرجانه است

2. a driver's licence is required by law
طبق قانون گواهینامه رانندگی الزامی است.

3. his medical licence was revoked
جواز پزشکی او را لغو کردند.

4. having a driver's licence is essential
داشتن گواهینامه ی رانندگی ضروری است.

5. she produced her drivers' licence
او گواهینامه ی رانندگی خود را نشان داد.

6. the police demanded my licence
پاسبان از من گواهینامه خواست.

7. the revocation of a licence
باطل کردن گواهینامه

8. to drive without a licence
بدون گواهینامه رانندگی کردن

9. a demerit system that can lead to the loss of the drivers licence
سیستم امتیاز منفی که می تواند منجر به از دست دادن گواهی رانندگی شود.

10. The restaurant applied for a licence to sell wine.
[ترجمه ترگمان]رستورانی که برای فروش شراب درخواست شد
[ترجمه گوگل]رستوران درخواست مجوز برای فروش شراب داد

11. He hadn't paid his television licence fee.
[ترجمه ترگمان]او هزینه پخش تلویزیونی خود را پرداخت نکرده بود
[ترجمه گوگل]او هزینه ی پرداخت هزینه ی تلویزیونی خود را پرداخت نکرده بود

12. I'm afraid your driving licence is invalid in Eastern Europe.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه مجوز رانندگی شما در اروپای شرقی نامعتبر است
[ترجمه گوگل]من می ترسم گواهینامه رانندگی شما در شرق اروپا نامعتبر است

13. He was granted a licence to mine in the area.
[ترجمه ترگمان]او مجوز معدن را در این منطقه صادر کرد
[ترجمه گوگل]او مجوز من را در این منطقه دریافت کرد

14. He was copped for driving without a licence last week.
[ترجمه ترگمان]او هفته گذشته بدون مجوز رانندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او برای رانندگی بدون مجوز برای هفته رانندگی کرد

15. All vehicles carrying freight need a special licence.
[ترجمه ترگمان]همه وسایل نقلیه حامل بار به یک مجوز ویژه نیاز دارند
[ترجمه گوگل]تمام وسایل نقلیه حمل و نقل نیاز به مجوز خاص

16. She was chancing her luck driving without a licence.
[ترجمه ترگمان]تصادف او را بدون اجازه پیاده کرده بود
[ترجمه گوگل]او شانس خود را بدون مجوز رانندگی کرد

پیشنهاد کاربران

Licence=مجوز

For example:driving licence
مجوز رانندگی

( صاحب ) پروانه، ( صاحب ) دانش فنی.
در نفت و گاز: برای فعالیت اکتشافی permit یا همان اجازه صادر میشود و برای فعالیت تولیدی license یا همان مجوز صادر میگردد.
اعطای مجوز

در اَمریکن انگلیش، کلمه ی لایسنس، به صورت license نوشته می شود.

مجوز، گواهی

گواهی نامه
تصدیق ( رانندگی )

Driving licence

پروانه کار

جواز کار


کلمات دیگر: