کلمه جو
صفحه اصلی

financial leverage

انگلیسی به انگلیسی

• relation between foreign capital and a business' capital (accounting)

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] اهرم مالی -
[ریاضیات] اهرم مالی

جملات نمونه

1. The fourth aspect of the financial leverage ratio is too high.
[ترجمه ترگمان]جنبه چهارم نسبت اهرم مالی بیش از حد بالا است
[ترجمه گوگل]جنبه چهارم نسبت اهرم مالی بسیار زیاد است

2. Then combined price to earning ratio and financial leverage, we constructed, and revisited the performance of the portfolio model made by the free cash flow.
[ترجمه ترگمان]سپس قیمت ترکیبی برای نسبت درآمد و اهرم مالی ساخت، و مجددا عملکرد مدل پورتفولیوی حاصل از جریان نقدینگی آزاد را بررسی کردیم
[ترجمه گوگل]سپس قیمت ترکیبی برای به دست آوردن نسبت و اهرم مالی، ما ساخته و بازده عملکرد مدل نمونه کارها ساخته شده توسط جریان نقدی آزاد

3. Its core is the financial leverage that the bank wants play adjustment socio economy to live.
[ترجمه ترگمان]هسته آن اهرم مالی است که بانک می خواهد برای زندگی اقتصادی و اجتماعی تطبیق دهد
[ترجمه گوگل]هسته آن اهرم مالی است که بانک می خواهد بازی اجتماعی اجتماعی را برای زندگی بازی کند

4. While obtains the financial leverage benefit.
[ترجمه ترگمان]در حالی که سود اهرم مالی به دست می آید
[ترجمه گوگل]در حالی که مزایای مالی اهرمی را به دست می آورند

5. We are forced to a lower financial leverage and wealth of the period.
[ترجمه ترگمان]ما مجبور به نفوذ مالی پایین تر و ثروت دوره هستیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور به اهرم مالی و ثروت کمتر از دوره می شویم

6. The financial leverage is the enterprise use debt adjustment rights and interests capital income method.
[ترجمه ترگمان]اهرم مالی، شرکتی است که از حقوق تعدیل بدهی و روش سود سرمایه بهره می برد
[ترجمه گوگل]اهرم مالی شرکت استفاده از حقوق بدهی و منافع سرمایه است

7. But growth was driven by financial leverage and overinvestment.
[ترجمه ترگمان]اما رشد ناشی از اهرم مالی و overinvestment بود
[ترجمه گوگل]اما رشد به وسیله اهرم مالی و سرمایه گذاری بیش از حد منجر شد

8. To stabilize financial markets, financial leverage ratio must be reasonable . U.
[ترجمه ترگمان]برای تثبیت بازارهای مالی، نسبت اهرم مالی باید منطقی باشد یو
[ترجمه گوگل]برای تثبیت بازارهای مالی، نسبت اهرم مالی باید معقول باشد U

9. Indeed, there are already signs that Beijing's strengthened financial leverage is paying political dividends.
[ترجمه ترگمان]در واقع، نشانه هایی وجود دارد که اهرم مالی تقویت شده پکن، سود سهام سیاسی را پرداخت می کند
[ترجمه گوگل]در واقع، نشانه هایی وجود دارد که اهرم مالی تقویت شده در پکن، پرداخت سود سیاسی است

10. Financial risk is due to financial leverage and achievements of uncertainty.
[ترجمه ترگمان]ریسک مالی ناشی از اهرم مالی و دستاوردهای عدم قطعیت است
[ترجمه گوگل]ریسک مالی به دلیل اهرم مالی و دستاوردهای نااطمینانی است

11. The measure of a company's financial leverage calculated by dividing long - term debt by stockholder equity?
[ترجمه ترگمان]اندازه اهرم مالی یک شرکت با تقسیم بدهی بلند مدت از طریق سهام سهامداران محاسبه می شود؟
[ترجمه گوگل]اندازه گیری اهرم مالی شرکت، محاسبه شده توسط تقسیم بدهی بلند مدت توسط سهامداران محاسبه شده است؟

12. We calculate financial leverage, LEV, as the ratio of total non-current liabilities to total assets.
[ترجمه ترگمان]ما اهرم مالی، LEV، را به عنوان نسبت کل بدهی غیر جاری به دارایی های کل حساب می کنیم
[ترجمه گوگل]ما اهرم مالی، LEV را به عنوان نسبت بدهی های کل بدهی به دارایی های کل، محاسبه می کنیم

13. The financial leverage ratio (total assets divided by shareholders' equity) is an all-purpose debt gauge.
[ترجمه ترگمان]نسبت اهرم مالی (دارایی های کلی تقسیم شده توسط سهامداران)یک اندازه بدهی برای تمام هدف است
[ترجمه گوگل]نسبت نفوذ مالی (دارایی های تقسیم بر سهام صاحبان سهام) یک شاخص کل بدهی است

14. But as a result of financial leverage many kinds of factor influences.
[ترجمه ترگمان]اما در نتیجه قدرت نفوذ مالی بسیاری از انواع عوامل موثر است
[ترجمه گوگل]اما به عنوان یک نتیجه از اهرم مالی بسیاری از عوامل تاثیر می گذارد


کلمات دیگر: