1. relevant and irrelevant
با مورد و بی مورد
2. his speech was padded out with irrelevant material
نطق او پر از مطالب نامربوط بود.
3. if his work is good his age is irrelevant
اگر کارش خوب باشد سن او مطرح نیست.
4. We're focusing too much on irrelevant details.
[ترجمه ترگمان]ما بیش از حد روی جزئیات بی ربط تمرکز کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما در مورد جزئیات بی اهمیت تمرکز می کنیم
5. These arguments were dismissed as irrelevant.
[ترجمه ترگمان]این بحث ها به طور نامربوط منتفی شده بود
[ترجمه گوگل]این استدلال ها به عنوان بی ربط رد شد
6. A lot of nit-picking was going on about irrelevant things.
[ترجمه ترگمان]یه عالمه چیزای دیگه هم که مربوط به مسائل مربوط به نامربوط میشه
[ترجمه گوگل]بسیاری از نیت جمع آوری در مورد چیزهای بی اهمیت بود
7. The government decided that their testimony would be irrelevant to the case.
[ترجمه ترگمان]دولت تصمیم گرفت که شهادت آن ها ربطی به پرونده ندارد
[ترجمه گوگل]حکومت تصمیم گرفت که شهادت آنها به پرونده مربوط باشد
8. Ludicrously irrelevant thoughts swarmed in her head.
[ترجمه ترگمان]افکار نامربوط و نامربوط ذهنش را پر کرده بود
[ترجمه گوگل]افکار بی نظیر بی نظیر در سرش به هم ریخته است
9. I am your irrelevant, you are one of my beginning and end.
[ترجمه ترگمان]من irrelevant تو هستم، تو یکی از آغاز و پایان منی
[ترجمه گوگل]من بی ربط شما هستم، شما یکی از آغاز و پایان من است
10. Last year's report is ancient history and totally irrelevant to the current situation.
[ترجمه ترگمان]گزارش سال گذشته تاریخ باستانی و کاملا بی ربط به وضعیت کنونی است
[ترجمه گوگل]گزارش سال گذشته، تاریخ باستانی است و کاملا به شرایط فعلی مربوط نیست
11. That is a separate issue and irrelevant to our discussion.
[ترجمه ترگمان]این یک مساله جداگانه است و ربطی به بحث ما ندارد
[ترجمه گوگل]این یک مسئله جداگانه است و مربوط به بحث ما نیست
12. Magdalena considered the past an irrelevant encumbrance.
[ترجمه ترگمان]به خاطر این بود که من خودم را از شر این موضوع خلاص کردم
[ترجمه گوگل]مجدالن گذشته را محاصره نامناسب می دانست
13. His age is completely irrelevant if he can do the job.
[ترجمه ترگمان]اگر او بتواند این کار را انجام دهد، سن او کاملا بی ربط است
[ترجمه گوگل]سن او کاملا بی معنی است اگر بتواند کار را انجام دهد
14. That is completely irrelevant to the subject under discussion.
[ترجمه ترگمان]این موضوع کاملا بی ربط به موضوع مورد بحث است
[ترجمه گوگل]این به طور کامل مربوط به موضوع مورد بحث است
15. Try to prune your essay of irrelevant detail.
[ترجمه ترگمان] سعی کن مقاله نامربوط رو هرس کنی
[ترجمه گوگل]سعی کنید مقاله خود را از جزئیات نامناسب ببرید
16. It was all irrelevant, but I didn't dare interrupt him in midflow.
[ترجمه ترگمان]همه چیز نامربوط بود، اما جرات نمی کردم در midflow حرفش را قطع کنم
[ترجمه گوگل]همه چیز غیرممکن بود، اما من او را در میان جریان ناپدید نشدم