کلمه جو
صفحه اصلی

fluxion


معنی : حساب فاضله
معانی دیگر : (هرچیزی که سیال است یا جاری می شود به ویژه مواد آبگونه ای که به طور غیرطبیعی از بدن خارج می شوند) برون ریزه، بلغم، چرک و خون، برون تراوه، تفاضل، طب خون روش، خون رفتگی

انگلیسی به فارسی

(ریاضی) حساب فاضله، تفاضل، (پزشکی) خون‌روش، خون‌رفتگی


فلوئورس، حساب فاضله


انگلیسی به انگلیسی

• flow, discharge; flux; derivative of function (mathematics)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] میزان تغییر، سیالی، نرخ تغییر، فلوکسیون، حساب دیفرانسیل، تفاضل

مترادف و متضاد

حساب فاضله (اسم)
differential calculus, fluxion

جملات نمونه

1. The function of this system lord is the fluxion which controls the material in the car.
[ترجمه ترگمان]تابع این سیستم، fluxion است که مواد را در ماشین کنترل می کند
[ترجمه گوگل]کارکرد این سیستم صاحب قدرت است که مواد را در ماشین کنترل می کند

2. On the basis of predigest the process of fluxion in the engine with reason, numerical model is developed for column-style propellant water ramjet engine.
[ترجمه ترگمان]براساس the فرآیند fluxion در موتور با عقل، مدل عددی برای موتور محرک خط لوله آب محرک ستونی شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]بر اساس پیش بینی روند فلوشیانس در موتور با دلیلی، مدل عددی برای موتور رمجت آب سبک ستون طراحی شده است

3. The fluxion of the document use the mighty workflow engine to realize.
[ترجمه ترگمان]The این سند از موتور جریان کار قدرتمند برای تحقق بخشیدن استفاده می کند
[ترجمه گوگل]سکته مغزی از سند استفاده از موتور گردش کار قدرتمند برای تحقق بخشیدن به

4. The main meaning of urbanization is that a fluxion of countryside population to the city cause the causable city scale extends.
[ترجمه ترگمان]مفهوم اصلی شهرنشینی این است که جمعیت حومه شهر به شهری تبدیل می شود که شهر causable گسترش می یابد
[ترجمه گوگل]معنای اصلی شهرنشینی این است که جابجایی جمعیت حومه شهر به شهر سبب افزایش میزان گسترش شهرها می شود

5. For the medical images, the edges are always necessary to determine the focus size, the viscera situation and blood corpuscle fluxion state etc.
[ترجمه ترگمان]برای تصاویر پزشکی، لبه ها همیشه برای تعیین اندازه فوکوس، وضعیت جسمی و جریان خون و غیره ضروری هستند
[ترجمه گوگل]برای تصاویر پزشکی، لبه ها همیشه برای تعیین اندازه فوکوس، وضعیت داخلی و وضعیت جریان خون قشر خون و غیره لازم است

6. The granularity of salt may affect on the quality, fluxion and bulk density of product.
[ترجمه ترگمان]دانه بندی نمک ممکن است بر کیفیت، fluxion و چگالی حجم محصول تاثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]دانه بندی نمک ممکن است بر کیفیت، fluxion و تراکم فله محصول تأثیر بگذارد

7. Need not the full - time preservation member, from the fluxion public security and tubes.
[ترجمه ترگمان]نیازی نیست که عضو تمام وقت نگهداری از امنیت عمومی fluxion و لوله ها وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]لازم نیست که عضو تمام وقت محافظت از امنیت عمومی و لوله ها باشد

8. Results:Main indications of hemorheology and unextrapolated area of subungual microcirculation fluxion were significantly raised in individuals with abnormal lipoproteins.
[ترجمه ترگمان]نتایج: نشانه های اصلی of و unextrapolated subungual microcirculation fluxion به طور قابل توجهی در افراد با lipoproteins غیر عادی بزرگ شدند
[ترجمه گوگل]یافته ها: نشانگرهای اصلی هموروئولوژی و ناحیه بدون انعقاد انقباض ریزنشت مغزی در افراد دارای لیپوپروتئین های غیر طبیعی بود

9. Generally bite in the ankle, start to bend a knee, oppress blood vessel, reduce blood fluxion.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی گاز قوزک پا، شروع به خم کردن زانو، فشار دادن رگ خونی و کاهش فشار خون می شود
[ترجمه گوگل]به طور کلی در مچ پا جوش می زنید، زانو را خم می کنید، رگ خونی را خنثی می کنید، خون را کاهش می دهید

10. But due to its late starting and imperfect development, our real estate market Presents some typical Basic-level market characteristics, just as some obvious fluxion undulations.
[ترجمه ترگمان]اما به دلیل آغاز و توسعه ناقص و ناقص آن، بازار املاک و مستغلات ما برخی از ویژگی های بازار اصلی را درست مانند برخی از undulations آشکار fluxion ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]اما با توجه به توسعه دیرپایی و ناقص، بازار املاک و مستغلات، برخی از خصوصیات بازار معمولی در سطح عمومی را ارائه می دهد، درست همانطور که برخی از واکنش های آشکار و غیرقابل پیش بینی

11. But due to its late starting and imperfect development, our real estate market presents some typical basic-level market characteristics, just as some obvious fluxion undulations.
[ترجمه ترگمان]اما به دلیل آغاز و توسعه ناقص و ناقص آن، بازار املاک و مستغلات ما، برخی از ویژگی های بازار اصلی را، درست مانند some آشکار fluxion، ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]اما با توجه به پیشرفت دیرپایی و ناقص، بازار املاک و مستغلات، برخی از ویژگی های بازار معمولی پایه سطح را نشان می دهد، درست همانطور که برخی از واکنش های آشکار و واضح

12. He now called a varrable quantity a fluent and its rate of change, the fluxion.
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر مقدار varrable را به میزان fluent و میزان تغییر آن اعلام کرد
[ترجمه گوگل]او اکنون یک مقدار پر سر و صدا ناممکن است و میزان تغییر آن را دارد


کلمات دیگر: