کلمه جو
صفحه اصلی

mileage


معنی : سنجش برحسب میل
معانی دیگر : (اتومبیل) میزان مصرف بنزین برحسب مایل، (اتومبیل) دوام تایر برحسب مایل، (مجازی) میزان استفاده، میزان بهره وری، مسافت پیموده شده بر حسب مایل (میل)، دوری برحسب مایل، هزینه ی سفر برحسب مایل، هزینه ی باربری برحسب مایل، سنجش برحسب میل چند میل در ساعت یا در روز

انگلیسی به فارسی

سنجش برحسب میل (چند میل در ساعت یا در روز)


مسافت پیموده شده، سنجش برحسب میل


انگلیسی به انگلیسی

• number of miles covered in a certain amount of time, distance in miles
mileage refers to a distance that is travelled, measured in miles.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] کرایه به میل، مسافت پیموده شده به میل

مترادف و متضاد

سنجش برحسب میل (اسم)
mileage, odometry

جملات نمونه

1. i get good mileage on my car
مصرف ماشین من کم است.

2. he intends to get every bit of mileage from his friendship with the prime minister
او می خواهد از دوستی خود با نخست وزیر حداکثر بهره گیری را بکند.

3. Most of their mileage is in and around town.
[ترجمه ترگمان]بیشتر طول مسیر آن ها در داخل و اطراف شهر است
[ترجمه گوگل]بیشتر مسافت پیموده شده آنها در داخل و اطراف شهر است

4. Car for sale: one careful owner, low mileage.
[ترجمه ترگمان]خودرو برای فروش: یک مالک دقیق، مایل به پایین
[ترجمه گوگل]اتومبیل برای فروش: یک صاحب مراقب، مسافت پیموده کم

5. Always check the mileage before you buy a secondhand car.
[ترجمه ترگمان]همیشه قبل از اینکه اتومبیل دست دوم بخرید، مسافت سنج گاز و یا بنزین تان را چک کنید
[ترجمه گوگل]قبل از خرید یک ماشین دوم، مسافت پیموده شده را همیشه بررسی کنید

6. The car's average mileage is 2 73 miles per gallon.
[ترجمه ترگمان]میانگین طول اتومبیل ۲ \/ ۲ مایل در هر گالن است
[ترجمه گوگل]متوسط ​​مسافت پیموده شده خودرو 2 73 مایل در هر گالن است

7. The newspapers wanted to get as much mileage from the story as they could.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها می خواستند تا آنجا که می توانستند، از داستان تا آنجا که می توانستند، سیر کنند
[ترجمه گوگل]روزنامه ها می خواستند تا مسافت پیموده شده را از داستان به همان اندازه که بتوانند، دریافت کنند

8. I get a mileage allowance if I use my car for work .
[ترجمه ترگمان]من از ماشینم برای کار استفاده می کنم
[ترجمه گوگل]اگر از ماشین من برای کار استفاده می کنم، کمک هزینه مسافت پیموده می شود

9. Give me the car mileage to the nearest thousand.
[ترجمه ala maleki] کیلومتر شمار خودروی من نزدیک 1000 کیلومتر را ثبت کرده است
[ترجمه ترگمان]کیلومتر شمار را به نزدیک ترین thousand بدهید
[ترجمه گوگل]مسافت پیموده شده ماشین را به نزدیکترین هزار نفر بدهید

10. If you drive carefully you can get better mileage from your car.
[ترجمه ترگمان]اگر با احتیاط رانندگی کنی، از ماشینت استفاده کنی
[ترجمه گوگل]اگر به دقت رانندگی کنید می توانید مسافت پیموده شده ای را از ماشین خود دریافت کنید

11. The price of the car included unlimited mileage, but not fuel.
[ترجمه ترگمان]قیمت خودرو شامل میزان نامحدودی کیلومتر است، اما سوخت نیست
[ترجمه گوگل]قیمت ماشین شامل مسافت پیموده شده نامحدود، اما سوخت نیست

12. 'What's the mileage on your car?' 'Oh, about 40 000'.
[ترجمه ترگمان]کیلومتر شمار سوار اتومبیل شما چه می شود؟ حدود ۴۰ هزارتا
[ترجمه گوگل]'مسافت پیموده شده در ماشین شما چیست؟' 'اوه، حدود 40،000'

13. There's no mileage in complaining to the Director - she'll just ignore you.
[ترجمه ترگمان]نیازی به غر زدن به مدیر نداره - اون فقط تو رو نادیده میگیره
[ترجمه گوگل]هیچ مسافت پیموده ای در شکایت مدیر وجود ندارد - او فقط شما را نادیده می گیرد

14. Smaller cars have better mileage and so cost less to run.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل های کوچک تر، مسافت سنج بهتر و هزینه کمتری دارند و هزینه آن کم تر است
[ترجمه گوگل]اتومبیل های کوچکتر دارای مسافت پیموده ای بهتر هستند و هزینه های کمتری برای اجرا دارند

15. It's obviously important to get as much mileage out of the convention as possible.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که تا آنجا که ممکن است مایل به خروج از این کنوانسیون است
[ترجمه گوگل]بدیهی است مهم است که مسافت پیموده شده از کنوانسیون به همان اندازه ممکن باشد

I get good mileage on my car.

مصرف ماشین من کم است.


He intends to get every bit of mileage from his friendship with the prime minister.

او می‌خواهد از دوستی خود با نخست‌وزیر حداکثر بهره‌گیری را بکند.


پیشنهاد کاربران

حق ایاب و ذهاب ( هنگامیکه از خودروی شخصی خود برای ایاب و ذهاب از منزل به محل کار استفاده میکنیم )

هزینه سفر بر حسب مایل

فایده یا استفاده عملی یا بالقوه که نشئت گرفته از وضعیت یا اتفاقی است


کیلومترشمار

پول پرداختی برای مسافت طی شده

کارکرد
low mileage کم کارکرد


کلمات دیگر: