1. the limitless bounties of god
نعمت های بی کران خداوند
2. with the unruly and magical steed of wine, i have gone to the limitless universe of thought
من با سمند سرکش و جادویی شراب تا بی کران عالم پندار رفته ام.
3. The possibility of enhancing one's knowledge is limitless. Graduation only marks a stage of one's education. Unceasing acquisition of knowledge will unceasingly escalate us to ever higher and higher attainments.
[ترجمه ترگمان]امکان افزایش آگاهی فرد نامحدود است جشن فارق التحصیلی فقط یک مرحله از آموزش و پرورش است کسب دانش و دانش پیوسته ما را به بالاتر و بالاتر می برد
[ترجمه گوگل]امکان ارتقاء دانش خود را بی حد و حصر است فارغ التحصیلی تنها یک مرحله از تحصیلات خود را نشان می دهد پیوستن به دانش بی وقفه ما به طور پیوسته ما را به رسیدن به بالاتر و بالاتر می رساند
4. Youth means limitless possibilities.
[ترجمه ترگمان]جوانان امکانات نامحدودی دارند
[ترجمه گوگل]جوانان به معنای امکانات بی حد و حصر هستند
5. The minister said that the days of limitless spending were over.
[ترجمه ترگمان]وزیر گفت که روزه ای بی پایان خرج کردن پایان یافته است
[ترجمه گوگل]وزیر گفت که روزهای هزینه های بی حد و حصر گذشته است
6. We gazed out over the limitless expanse of the desert.
[ترجمه ترگمان]ما از پهنه بیکران صحرا به بیرون نگاه کردیم
[ترجمه گوگل]ما از بیابان بیابان بیرون نگاه کردیم
7. The possibilities were almost limitless.
[ترجمه ترگمان]احتمالات تقریبا نامحدود بودند
[ترجمه گوگل]امکانات تقریبا بی حد و حصر بود
8. This is the domain of artistic exploration: the limitless inner life of symbols and feelings.
[ترجمه ترگمان]این حوزه اکتشافات هنری است: زندگی بی پایان نماد و احساسات
[ترجمه گوگل]این حوزه اکتشاف هنری است: زندگی درونی بی حد و حصر نمادها و احساسات
9. Kids have a limitless capacity to get into fights with siblings.
[ترجمه ترگمان]کودکان ظرفیت بی حد و حصر برای مبارزه با خواهر و برادر دارند
[ترجمه گوگل]بچه ها دارای ظرفیت بی حد و حصر برای مبارزه با خواهر و برادر هستند
10. The charms of limitless glasnost have already worn distinctly thin.
[ترجمه ترگمان]جاذبه of بی حد و حصری به طور واضح به خود گرفته
[ترجمه گوگل]فریبندگی گلاسنوستی بی حد و حصر در حال حاضر فرسوده به مراتب نازک است
11. The opportunities are limitless.
[ترجمه ترگمان]فرصت ها بی انتها هستند
[ترجمه گوگل]فرصت ها بی حد و حصر هستند
12. Democracy does not imply a limitless diversity within society.
[ترجمه ترگمان]دموکراسی نمایانگر تنوع بی پایان در جامعه نیست
[ترجمه گوگل]دموکراسی به معنای تنوع بی حد و حصر در جامعه نیست
13. Instead they talk of the almost limitless opportunities that are now occurring.
[ترجمه ترگمان]در عوض درباره فرصت های بی حد و حصر که در حال حاضر روی می دهد صحبت می کنند
[ترجمه گوگل]در عوض آنها از فرصت های تقریبا بی حد و حصر که در حال حاضر اتفاق می افتند صحبت می کنند
14. And on the floor, still as far from white men as the limitless continent they once dreamed of, he died.
[ترجمه ترگمان]و روی زمین، هنوز به همان اندازه از مرده ای سفید که زمانی در خواب می دیدند، مرده بود
[ترجمه گوگل]و بر روی زمین، هنوز هم تا آنجا که از مردان سفید پوست به عنوان قاره بی حد و حصر آنها یک بار از آن رویایی، او درگذشت