کلمه جو
صفحه اصلی

mid


معنی : نیمه، میانی، وسطی، همراه با، با
معانی دیگر : مخفف: middle، پیشوند: میان، وسط، میانی midbrain یا [mid-june]، میانه، (شعر قدیم) رجوع شود به: mid) amid' هم می نوشتند)

انگلیسی به فارسی

با، همراه با، نیمه، میانی، وسطی


اواسط، نیمه، میانی، وسطی، با، همراه با


انگلیسی به انگلیسی

• being at or near the middle, holding a midway position; amidst
between, amid, among
middle, middle part of
mid- is used to form nouns or modifiers that refer to the middle part of a place or period of time.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] پیشوندی به معنی وسط

مترادف و متضاد

نیمه (اسم)
mid, half, moiety

میانی (صفت)
mean, average, middle, central, mid, medial, median, inmost, centric, innermost

وسطی (صفت)
mean, middle, mid, medial, median, centric, mediate

همراه با (حرف اضافه)
mid

با (حرف اضافه)
in, about, with, by, against, together with, cum, mid, per

جملات نمونه

1. in mid ocean
در وسط اقیانوس

2. the mid finger
انگشت میانی

3. The snow usually melts by mid March.
[ترجمه ترگمان]برف معمولا تا اواسط ماه مارس ذوب می شود
[ترجمه گوگل]برف معمولا تا اواسط ماه مارس ذوب می شود

4. The keep-fit bandwagon started rolling in the mid 80s.
[ترجمه ترگمان]این گروه در اواسط دهه ۸۰ شروع به چرخیدن کرد
[ترجمه گوگل]در بیست و هشتمین سالگرد باریکه رانندگی ادامه داشت

5. The woman was probably in her mid forties.
[ترجمه ترگمان]زن احتمالا در اواسط چهل سالگی بود
[ترجمه گوگل]این زن احتمالا در دهه ی اواسط بود

6. She spoke in a soft mid Atlantic accent.
[ترجمه ترگمان]او با لهجه غلیظ Atlantic حرف می زد
[ترجمه گوگل]او در یک لهجه نرم وسط آتلانتیک صحبت کرد

7. Most athletes reach their peak in their mid 20s.
[ترجمه ترگمان]اغلب ورزش کاران در دهه بیست سالگی خود به اوج خود می رسند
[ترجمه گوگل]بیشتر ورزشکاران در اواسط دهه 20 به اوج خود می رسند

8. The mid 1970s are seen as a cultural wasteland for rock music.
[ترجمه ترگمان]در اواسط دهه ۱۹۷۰ به عنوان a فرهنگی برای موسیقی راک شناخته شد
[ترجمه گوگل]اواسط دهه هفتاد به عنوان کشوری فرهنگی برای موسیقی راک دیده می شود

9. Our mid - term exam is pending.
[ترجمه ترگمان]امتحان نیمه دوره ما در حال بررسی است
[ترجمه گوگل]امتحان نیمه وقت ما در انتظار است

10. The interviewer cut short his guest in mid - sentence.
[ترجمه ترگمان]مصاحبه کننده به طور کامل مهمان خود را در وسط جمله قطع کرد
[ترجمه گوگل]مصاحبه کننده، مهمان خود را در اواسط حکم قطع می کند

11. Their troubles began in the mid eighties.
[ترجمه ترگمان]مشکلات آن ها در اواسط دهه ۸۰ شروع شد
[ترجمه گوگل]مشکلات آنها در اواسط دهه هشتاد آغاز شد

12. The air - conditioning quit on us in mid - July.
[ترجمه ترگمان]تهویه هوا در اواسط ماه ژوئیه بر روی ما رها شد
[ترجمه گوگل]تهویه مطبوع در اواسط ماه جولای به ما رسیده است

13. Matthews was already in his mid 40s.
[ترجمه ترگمان]متیوز \"همین الانش هم وسط ۴۰ سالگی ش بوده\"
[ترجمه گوگل]متیوز در اواسط دهه 40 بود

14. He's in his early/mid/late teens.
[ترجمه ترگمان]او در سنین زودرس و اوایل نوجوانی قرار دارد
[ترجمه گوگل]او در نوجوانان اوایل / اواسط / اواخر او است

15. The two planes collided in mid air.
[ترجمه ترگمان]این دو هواپیما در وسط هوا به هم برخورد کردند
[ترجمه گوگل]دو هواپیما در اواسط هواپیما برخورد کردند

in mid ocean

در وسط اقیانوس


midday

نیمروز، ظهر


the mid finger

انگشت میانی


پیشنهاد کاربران

وسط/بین/میان

نیمه، میان، وسط

متوسط


کلمات دیگر: