1. fortune favored her
بخت به او روی کرد.
2. fortune smiled on him
طالع او درخشید (بخت به او لبخند زد).
3. fortune smiled on him
بخت با او یار بود.
4. alexander's fortune began to ascend
اقبال اسکندر شروع به صعود کرد (کار اسکندر گرفت).
5. good fortune and bad fortune are often the product of the human mind itself
خوشبختی و بدبختی اغلب زاده ی اندیشه ی خود انسان ها است.
6. his fortune boomed
سرنوشت به او لبخند زد.
7. his fortune is in the ascendant
کارش بالاگرفته است،طالع او شکوفاست،بختش طالع است.
8. ill fortune
بخت شوم
9. a fair fortune
ثروت نسبتا زیاد
10. a small fortune
هزینه (یا قیمت) سنگین،مخارج زیاد،بهای هنگفت
11. a small fortune
پول زیاد
12. seek one's fortune
دنبال پولدار شدن بودن
13. tell someone's fortune
فال کسی را گرفتن،طالع کسی را دیدن
14. wheel of fortune
1- چرخ سرنوشت 2- فراز و نشیب زندگانی
15. a quirk of fortune
روی آوردن بخت
16. he embarked his fortune in trade
او دارایی خود را به تجارت زد.
17. he left his fortune to his daughter
او ثروت خود را برای دخترش (به ارث) گذاشت.
18. he lost his fortune in two stock ventures
ثروت خود را در دو معامله ی قماری سهام از دست داد.
19. he made a fortune in the stock market
در بورس سهام ثروت زیادی به چنگ آورد.
20. she imparted her fortune to the needy
او دارایی خود را میان نیازمندان تقسیم کرد.
21. the reversal of fortune
واژگونی بخت و اقبال
22. the road to fortune
راه دستیابی به ثروت
23. to try one's fortune in a lottery
در لاتاری بخت خود را آزمودن
24. chase fame and fortune
دنبال شهرت و ثروت رفتن
25. give hostages to fortune
عیال وار بودن،مسئول خانواده بودن
26. a stroke of good fortune
روی آوری بخت خوب
27. he has a great fortune in uncut gems
او ثروت سرشاری به صورت سنگ جواهر در اختیار دارد.
28. nasser khan gained the fortune that he was seeking
ناصرخان ثروتی را که در پی آن بود به دست آورد.
29. she inherited a large fortune
او ثروت هنگفتی به ارث برد.
30. the vagaries of human fortune
هوسبازی های بخت انسان
31. when in disgrace with fortune and men's eyes. . .
(شکسپیر) هنگامی که در نظر مردمان و سرنوشت روسیاه باشم . . .
32. by a stroke of bad fortune
به خاطر بخت بد
33. he is a dupe of fortune
سرنوشت او را فریب داده است.
34. he lost all of his fortune in gambling
او همه ی دارایی خود را در قمار از دست داد.
35. he lost part of his fortune
او بخشی از ثروت خود ار از دست داد.
36. she succeeded in enlarging her fortune
او موفق به زیاد کردن دارایی خود شد.
37. slings and arrows of outrageous fortune
(شکسپیر) فلاخن ها و پیکان های سرنوشت غدار
38. that trip will cost a fortune
آن سفر خرج زیادی خواهد داشت.
39. defeat and the loss of his fortune sobered him down
شکست و از دست دادن ثروت او را سرعقل آورده است.
40. her father left her a large fortune
پدرش ثروت فراوانی برای او باقی گذاشت.
41. this innovation brought him fame and fortune
این نوآوری برایش شهرت و ثروت آورد.
42. this radio cost me a small fortune
این رادیو را خیلی گران خریدم.
43. he crawled his way into fame and fortune
او با منت کشیدن از اهل و نااهل به ثروت و شهرت رسید.
44. he did not entrench upon his mother's fortune
او به اموال مادرش دست درازی نکرد.
45. young men were covetous of fame and fortune
مردان جوان سخت طالب شهرت و ثروت بودند.
46. i was standing at the portals of good fortune
در آستانه ی خوشبختی ایستاده بودم.
47. that single book rocketed her into fame and fortune
همان یک کتاب او را به اوج شهرت و ثروت رساند.
48. after his father's death, he stepped into a large fortune
پس از مرگ پدرش ثروت فراوانی به او رسید.
49. to suffer the slings and arrows of an outrageous fortune
(شکسپیر) از فلاخن ها و پیکان های سرنوشت غدار رنج بردن