کلمه جو
صفحه اصلی

indistinguishable


معنی : غیر قابل تشخیص، تمیز ندادنی
معانی دیگر : غیرقابل تمیز دادن، بازنشناختنی، تمیز ناپذیر

انگلیسی به فارسی

غیر قابل تشخیص، تمیز ندادنی


قابل تشخیص نیست، غیر قابل تشخیص، تمیز ندادنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: indistinguishably (adv.), indistinguishability (n.)
(1) تعریف: without distinguishing marks or characteristics.
مترادف: identical, same, twin
متضاد: distinct, distinguishable
مشابه: alike, equivalent, one, similar, synonymous

- The twins are indistinguishable from each other.
[ترجمه ترگمان] دوقلوها از هم قابل تشخیص نیستند
[ترجمه گوگل] دوقلوها از یکدیگر جدا نیستند

(2) تعریف: not readily perceived; imperceptible.
مترادف: imperceptible, indiscernible
متضاد: distinguishable
مشابه: indefinite, invisible, obscure, unnoticeable

• indiscernible, imperceptible, indistinct; impossible to differentiate
if two or more things are indistinguishable from each other, they are so similar that it is impossible to tell them apart.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] غیر قابل تمایز

مترادف و متضاد

غیر قابل تشخیص (صفت)
invisible, indiscernible, indistinguishable, indiscoverable

تمیز ندادنی (صفت)
indiscernible, indistinguishable

alike


Synonyms: duplicate, equivalent, identic, identical, like, same, tantamount, twin


Antonyms: different, distinguishable, unalike, unlike


جملات نمونه

1. The male of the species is almost indistinguishable from the female.
[ترجمه ترگمان]نر این گونه از ماده تقریبا غیرقابل تشخیص است
[ترجمه گوگل]مرد این گونه تقریبا غیر قابل تشخیص است از زن

2. Its colour makes the moth indistinguishable from the branch it rests on.
[ترجمه ترگمان]رنگ آن پروانه را از شاخه جدا می کند که بر روی آن استوار است
[ترجمه گوگل]رنگ آن باعث می شود که گلدان از شاخه ای که بر آن تأثیر می گذارد، قابل تشخیص نباشد

3. Replica weapons are indistinguishable from the real thing.
[ترجمه ترگمان]سلاح های Replica از چیز واقعی قابل تشخیص نیستند
[ترجمه گوگل]سلاح های تکاملی از چیز واقعی قابل تشخیص نیستند

4. But sincerity was often indistinguishable from self-absorption.
[ترجمه ترگمان]اما صمیمیت اغلب از خود جذب قابل تشخیص نبود
[ترجمه گوگل]اما صداقت اغلب از خود جذب قابل تشخیص نبود

5. Multiple sclerosis can cause facial pain indistinguishable from idiopathic trigeminal neuralgia.
[ترجمه ترگمان]تصلب چند گانه می تواند منجر به pain صورت از idiopathic trigeminal neuralgia شود
[ترجمه گوگل]مولتیپل اسکلروزیس میتواند باعث درد ناشی از ناخوشیهای سه گانه ایدیوپاتیک شود

6. Religious and political authority were thus indistinguishable, arid leadership in the community was provided by the elected elders and pastors.
[ترجمه ترگمان]بنابراین قدرت مذهبی و سیاسی غیرقابل تمایز بود، رهبری خشک در جامعه توسط بزرگان و کشیشان انتخاب شد
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب، مقامات مذهبی و سیاسی غیر قابل تشخیص بودند و رهبران خشن در اجتماع توسط بزرگان و کشیشان انتخاب شده بودند

7. His words were indistinguishable.
[ترجمه ترگمان]کلمات او قابل تشخیص نبود
[ترجمه گوگل]کلمات او غیر قابل تشخیص بودند

8. Upper-class Christians were indistinguishable from their pagan fellows in their life-style.
[ترجمه ترگمان]مسیحیان طبقه بالا از افراد pagan خود در سبک زندگی خود قابل تشخیص نبودند
[ترجمه گوگل]مسیحیان طبقه بالا از سبک های زندگی شان از اقوام ملکی خویش بی تفاوت بودند

9. He tasted the cheaper wine and found it indistinguishable from a superior one.
[ترجمه ترگمان]او شراب ارزان تر را چشید و فهمید که این شراب از جنس برتر قابل تشخیص نیست
[ترجمه گوگل]او شراب ارزان تر را طعم داد و آن را از یکی از موارد برجسته نام برد

10. Nevertheless every drop, indistinguishable from every other, left a little deposit of sensation, experience, feeling.
[ترجمه ترگمان]با وجود این، هر قطره، که از هر یک از دیگری قابل تشخیص نبود، مقدار اندکی از احساس و تجربه و احساس را به جا گذاشت
[ترجمه گوگل]با این وجود هر قطره، که از هر نظر دیگر قابل تشخیص نیست، کمی از حس، تجربه، احساس را سپری کرد

11. Imaginary time is indistinguishable from directions in space.
[ترجمه ترگمان]زمان خیالی از جهات در فضا غیرقابل تشخیص است
[ترجمه گوگل]زمان مبهم از جهت در فضا متفاوت نیست

12. That is, time is imaginary and is indistinguishable from directions in space.
[ترجمه ترگمان]یعنی زمان فرضی است و از جهات مختلف قابل تشخیص نیست
[ترجمه گوگل]به این معنی است که زمان خیالی است و از جهت در فضا قابل تشخیص نیست

13. Their facial features are indistinguishable, brightly lit though they are by harsh artificial lights.
[ترجمه ترگمان]چهره آن ها غیرقابل تشخیص، روشن و روشن است، هر چند که آن ها با نور شدید مصنوعی مواجه هستند
[ترجمه گوگل]ویژگی های صورت آنها غیر قابل تشخیص هستند، روشن به نظر می رسد، گرچه آنها توسط نور های مصنوعی خشن هستند

14. Some are almost indistinguishable from desktop publishing systems.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها تقریبا از سیستم های چاپ دسک تاپ غیرقابل تشخیص هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها تقریبا غیر قابل تشخیص هستند از سیستم های نشر دسکتاپ

15. In the past, techno artists were sometimes indistinguishable from sound technicians.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، هنرمندان تکنولوژی گاهی از technicians صدا قابل تشخیص نبودند
[ترجمه گوگل]در گذشته، هنرمندان techno گاهی اوقات از تکنسین های صدا قابل تشخیص نبودند

پیشنهاد کاربران

واضح نبودن

غیر قابل تمییز
اینقدر شبیه که تشخیص تفاوت دو تا چیز از همدیگه، سخت باشه


کلمات دیگر: