1. socrates had a waspish wife
سقراط زن تندخویی داشت
2. Beware her waspish wit.
[ترجمه ترگمان]از هوش و ذکاوت او آگاه باشید
[ترجمه گوگل]مراقب نادانی خود باشید
3. She sounded waspish and impatient.
[ترجمه ترگمان]او عصبی و بی قرار به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او صدای بی حوصله و بی قراری داشت
4. If I be waspish, best beware my sting.
[ترجمه ترگمان]، اگه من waspish باشم بهتره از نیش زنبور استفاده کنم
[ترجمه گوگل]اگر من نابینا باشم، بهتر از نیش من بگریزم
5. As that waspish wag once remarked, "There is nothing harder than the softness of indifference. "
[ترجمه ترگمان]همان گونه که waspish یک بار اظهار داشت: \" هیچ چیز سخت تر از لطافت بی تفاوتی نیست \"
[ترجمه گوگل]همانطور که یک واگن نازک یک بار اشاره کرد، 'هیچ چیز سخت تر از نرمی بی تفاوتی وجود دارد '
6. In this urban development planning, the breakthrough "waspish" site, building from the sea in Dalian City link old and new is the imperative.
[ترجمه ترگمان]در این برنامه ریزی توسعه شهری، پایگاه \"waspish\" که از دریا در \"دالیان\" ساخته شده است، قدیمی و جدید امری ضروری است
[ترجمه گوگل]در این برنامه ریزی توسعه شهری، سایت رسیدن به موفقیت از 'دریاچه' که از دریا در شهر دالیان پیوند خورده است قدیمی و جدید است که ضروری است
7. As the main urban center of the peninsula at the end, it was thin, "waspish" parts of "cards of the neck, " the development of city-size limit has been greatly expanded.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مرکز اصلی شهری شبه جزیره که در انتهای آن قرار دارد، بخش های \"waspish\" از \"کارت های گردن\"، توسعه محدوده شهر تا حد زیادی گسترش یافته است
[ترجمه گوگل]از آنجا که مرکز اصلی ساحل شبه جزیره در انتهای آن، بخشهای نازک و نازک از �کارت گردن� بود، توسعه محدودیت اندازه شهر بسیار گسترش یافته است
8. He became prickly and spiteful; witty and waspish about his colleagues.
[ترجمه ترگمان]عصبی و بدجنس بود؛ witty و waspish درباره همکارانش بود
[ترجمه گوگل]او زخمی و فاسد شد عجیب و غریب در مورد همکارانش
9. With his waspish left foot and change of pace, the Brazilian's form is making up for Scholes's absence and the less game time being enjoyed by Ryan Giggs.
[ترجمه ترگمان]با پای چپ و تغییر سرعت، فرم برزیلی برای غیبت Scholes و زمان بازی کم تر مورد لذت رایان گیگز است
[ترجمه گوگل]با چپ پای چپ و تغییر سرعت، فرم برزیل برای غیبت اسکولز و مدت زمان کمتری از رایان گیگز به دست می آید
10. Someday she'd tell him exactly what he could do with his job and his waspish remarks.
[ترجمه ترگمان]یک روز او دقیقا به او گفت که با کارش چه کار می تواند بکند
[ترجمه گوگل]روزی او دقیقا به او می گفت او چه کاری را می توانست با کار و سخنانش انجام دهد
11. Wenger's view that the penalty had been "Old Traffordish" was unnecessarily waspish.
[ترجمه ترگمان]view Wenger نشان می دهد که مجازات \"Traffordish قدیم\" به صورت غیر ضروری waspish بود
[ترجمه گوگل]دیدگاه ونگر که مجازات 'قدیمی Traffordish' بود، بی فایده بود