کلمه جو
صفحه اصلی

wariness


معنی : از روی احتیاط، احتیاط کاری
معانی دیگر : احتیاط، دقت، هشیاری، warily از روی احتیاط، محتاطانه، احتیاط کار، بااحتیاط

انگلیسی به فارسی

( warily )از روی احتیاط، محتاطانه، احتیاط کار، بااحتیاط


احتیاط، از روی احتیاط، احتیاط کاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition or quality of being cautious and watchful.
متضاد: daring
مشابه: caution

• caution, heedfulness, watchfulness, vigilance

مترادف و متضاد

از روی احتیاط (اسم)
wariness

احتیاط کاری (اسم)
caution, wariness

caution


Synonyms: alertness, attention, care, carefulness, deliberation, discretion, guardedness, heed, heedfulness, prudence, vigilance, watchfulness


جملات نمونه

1. There was a wariness in her tone.
[ترجمه ترگمان]نگرانی در صدایش بود
[ترجمه گوگل]در تن او سختی بود

2. The British public's wariness of opera is an anomaly in Europe.
[ترجمه ترگمان]نگرانی عمومی بریتانیا در مورد اپرا یک ناهنجاری در اروپا است
[ترجمه گوگل]تهدید اپرا از سوی مردم بریتانیا یک انحراف در اروپا است

3. The male scorpion approaches the female with great wariness.
[ترجمه ترگمان]عقرب نر با نگرانی شدید به ماده نزدیک می شود
[ترجمه گوگل]عقرب مردانه به زن با حماقت بسیار نزدیک می شود

4. In Washington, senior officials privately expressed wariness.
[ترجمه ترگمان]در واشنگتن، مقامات ارشد در خلوت نگرانی خود را ابراز کردند
[ترجمه گوگل]در واشنگتن، مقامات ارشد خصوصی اعلام آمادگی کردند

5. It teaches wariness and points to the danger of narcissism.
[ترجمه ترگمان]آن نگرانی را آموزش می دهد و به خطر خودشیفتگی اشاره می کند
[ترجمه گوگل]این آموزش و پرورش را به خطر می اندازد و به خطر فروتنی می پردازد

6. But his wariness, his incessant powers of observation and vigilance, set him apart from others.
[ترجمه ترگمان]اما احتیاطی که در نگرانی و هشیاری مداوم او در نظر گرفته بود، او را از دیگران جدا می ساخت
[ترجمه گوگل]اما سختی او، قدرت پیوسته او در نظارت و مراقبت، او را از دیگران جدا کرد

7. What seemed like arrogance might be wariness.
[ترجمه ترگمان]چیزی که به نظر می رسید خودبینی ممکن است در نگرانی باشد
[ترجمه گوگل]چیزی که به نظر میرسد غرورآمیز است، میتواند تهدید باشد

8. A little wariness prevents great weariness.
[ترجمه ترگمان]نگرانی کوچکی باعث می شود از خستگی زیاد جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]کمی مراقب بودن مانع خستگی شدید می شود

9. Mr Kasai's wariness of China's rail industry is shared by other foreign executives.
[ترجمه ترگمان]نگرانی آقای Kasai از صنعت راه آهن چین توسط سایر مدیران خارجی به اشتراک گذاشته شده است
[ترجمه گوگل]وزیر صنعت، معدن و تجارت چین در این باره می گوید:

10. You always wariness with others and always want to avoid to be very close to them.
[ترجمه ترگمان]همیشه با دیگران محتاط هستید و همیشه می خواهید از نزدیک شدن به آن ها اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]شما همیشه از دیگران اطمینان دارید و همیشه می خواهید از آنها بسیار نزدیک شوید

11. Adopting the wariness principle can reduce enterprises'management risk.
[ترجمه ترگمان]استفاده از اصل احتیاطی می تواند ریسک مدیریت شرکت ها را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]اتخاذ اصل اطمینان می تواند خطر مدیریت شرکت را کاهش دهد

12. You always have wariness with others and always to avoid to be very close to them.
[ترجمه ترگمان]همیشه با دیگران محتاط هستید و همیشه باید از نزدیک بودن به آن ها اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]شما همیشه با دیگران اطمینان دارید و همیشه برای جلوگیری از نزدیکی به آنها بسیار دقت کنید

13. There is wariness, too, between the club's Central Asian members.
[ترجمه ترگمان]در این میان نگرانی وجود دارد که بین اعضای تیم آسیای میانه وجود دارد
[ترجمه گوگل]همچنین بین اعضای آسیای مرکزی باشگاه وجود دارد

14. There certainly is a history of wariness about using the R - word.
[ترجمه ترگمان]قطعا سابقه نگرانی در مورد استفاده از کلمه R وجود دارد
[ترجمه گوگل]مطمئنا تاریخی در مورد استفاده از کلمه R وجود دارد

پیشنهاد کاربران

تردید، دودلی

wariness ( n ) :cautiousness=مواظبت - مراقبت
ex ) nowadays there is plentiful hardships for wariness of universe
امروزه مشکلات زیادی برای مراقبت از جهان هستی وجود دارد.


کلمات دیگر: