شاق، کمر شکن، کمر شکن backbreaking work کار کمر شکن
backbreaking
شاق، کمر شکن، کمر شکن backbreaking work کار کمر شکن
انگلیسی به فارسی
شاق، کمرشکن
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
مشتقات: backbreaker (n.)
مشتقات: backbreaker (n.)
• : تعریف: requiring exceptional physical effort; exhausting.
• مشابه: herculean
• مشابه: herculean
- Digging the trench was backbreaking work.
[ترجمه ترگمان] پیدا کردن گودال، کار طاقت فرسا بود
[ترجمه گوگل] حفاری ترانشه کار متزلزل بود
[ترجمه گوگل] حفاری ترانشه کار متزلزل بود
• laborious, strenuous, exhausting
back-breaking work is very hard physical work.
back-breaking work is very hard physical work.
مترادف و متضاد
strenuous
Synonyms: arduous, exhausting, grueling, hard, laborious, punishing, taxing, toilsome, wearisome
جملات نمونه
1. backbreaking work
کار کمر شکن
2. this heavy workload is backbreaking
این بار سنگین کار کمرشکن است.
3. They endured hours of backbreaking work in miserable conditions.
[ترجمه ترگمان]آن ها ساعت ها کار کمرشکن را در شرایط فلاکت باری تحمل کردند
[ترجمه گوگل]آنها ساعت ها کار سخت و سنگین را در شرایط بدبختی تحمل کردند
[ترجمه گوگل]آنها ساعت ها کار سخت و سنگین را در شرایط بدبختی تحمل کردند
4. Digging the garden is a backbreaking job.
[ترجمه ترگمان]حفاری در باغ کار دشواری است
[ترجمه گوگل]کاوش باغ یک کار متزلزل است
[ترجمه گوگل]کاوش باغ یک کار متزلزل است
5. It is backbreaking, monotonous and requires skill.
[ترجمه ترگمان]این کار پرزحمت، خسته کننده و نیازمند مهارت است
[ترجمه گوگل]این متضاد است، یکنواخت و نیاز به مهارت دارد
[ترجمه گوگل]این متضاد است، یکنواخت و نیاز به مهارت دارد
6. That's backbreaking work and may be too much for us.
[ترجمه ترگمان]این کار طاقت فرسا و ممکن است بیش از حد برای ما باشد
[ترجمه گوگل]این کار پیچیده است و ممکن است بیش از حد برای ما باشد
[ترجمه گوگل]این کار پیچیده است و ممکن است بیش از حد برای ما باشد
7. To look after these children is really a backbreaking job.
[ترجمه ترگمان]مراقبت از این کودکان کار دشواری است
[ترجمه گوگل]برای مراقبت از این کودکان واقعا یک کار متزلزل است
[ترجمه گوگل]برای مراقبت از این کودکان واقعا یک کار متزلزل است
8. Buffett was horrified that he performed backbreaking work only to earn pennies an hour.
[ترجمه ترگمان]بافت وحشت کرده بود که کار کمرشکن را فقط برای خرد کردن یک ساعت انجام داده است
[ترجمه گوگل]بوفت به وحشت افتاد که او فقط یک ساعت کار می کرد
[ترجمه گوگل]بوفت به وحشت افتاد که او فقط یک ساعت کار می کرد
9. Training for the University boat race must be one of the most backbreaking, brain blowing experiences in sport.
[ترجمه ترگمان]آموزش برای مسابقه قایق دانشگاه باید یکی از سخت ترین و خطرناک ترین تجربه در ورزش باشد
[ترجمه گوگل]آموزش مسابقات قایقرانی دانشگاهی باید یکی از پرطرفدار ترین تجربه های مغز در ورزش باشد
[ترجمه گوگل]آموزش مسابقات قایقرانی دانشگاهی باید یکی از پرطرفدار ترین تجربه های مغز در ورزش باشد
10. The average work week was nearly eighty hours of either backbreaking labor or mind-numbing tedium.
[ترجمه ترگمان]متوسط کار در هفته نزدیک به هشتاد ساعت کار پرزحمت و خسته کننده بدون بی حسی بود
[ترجمه گوگل]میانگین هفته کار تقریبا هشتاد و یا ساعت از هر دو کار متزلزل یا تدیوم ذهنی محض بود
[ترجمه گوگل]میانگین هفته کار تقریبا هشتاد و یا ساعت از هر دو کار متزلزل یا تدیوم ذهنی محض بود
11. Much more wheat is needed to make bread, not to mention the backbreaking task of picking up loose seeds that tumble irritatingly to the ground.
[ترجمه ترگمان]بیشتر گندم برای ساختن نان مورد نیاز است، نه اشاره به کار کمرشکن برداشتن دانه هایی که به زمین می افتند
[ترجمه گوگل]گندم برای تولید نان بیشتر مورد نیاز است، و نه به ذکر اینکه وظیفه پشت سرهم برداشتن دانه های شل است که باعث تحریک به زمین می شود
[ترجمه گوگل]گندم برای تولید نان بیشتر مورد نیاز است، و نه به ذکر اینکه وظیفه پشت سرهم برداشتن دانه های شل است که باعث تحریک به زمین می شود
12. LOUHE, China — Xu Lindong, a poor village farmer with close-cropped hair and a fourth-grade education, knew nothing but decades of backbreaking labor.
[ترجمه ترگمان]LOUHE، چین - ژو Lindong، یک کشاورز روستایی فقیر با موهای کوتاه و تحصیلات کلاس چهارم، چیزی جز چند دهه کار کمرشکن ندانست
[ترجمه گوگل]LOUHE، چین - Xu Lindong، یک کشاورز فقیر روستایی با موهای نزدیک و مواجهه با درجه چهارم، چیزی جز دهه کار متزلزل را نمی دانست
[ترجمه گوگل]LOUHE، چین - Xu Lindong، یک کشاورز فقیر روستایی با موهای نزدیک و مواجهه با درجه چهارم، چیزی جز دهه کار متزلزل را نمی دانست
backbreaking work
کار کمرشکن
پیشنهاد کاربران
فرساینده
صعب و دشوار
کارِ کمر شکن ( انجام کارهای سخت )
تحت فشار بودن
کار سنگین و سخت
همون کمر شکن تو فارسی
Backbraking life expenses
Backbraking life expenses
طاقت فرسا
کلمات دیگر: