کلمه جو
صفحه اصلی

able bodied


خوش بنیه، قوی، سالم و آماده، دارای جسم توانا

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: physically strong or fit.
مترادف: fit, healthy, sound
متضاد: disabled, frail, infirm, lame
مشابه: able, athletic, hale, lusty, powerful, robust, stout, strong, sturdy, vigorous

- The remaining able-bodied men went on to fight.
[ترجمه هیمن حسین دوست] مردان سالم باقیمانده به جنگ ادامه دادند
[ترجمه ترگمان] افراد سالم باقیمانده به مبارزه ادامه دادند
[ترجمه گوگل] مردان باقیمانده بدنساز به مبارزه ادامه دادند

• an able-bodied person is physically strong and healthy.

پیشنهاد کاربران

صحیح و سالم و بدون هیچ درد و مرضی

تندرست و سالم
Strong, healthy, and fit

سالم و سرِپا

توانمند


کلمات دیگر: