1. Rattling Hawk smiles briefly and wanly, and says something to Gary.
[ترجمه ترگمان]شاهین سیاه لبخند مختصری می زند و بارنگی پریده لبخند می زند و چیزی به گری می گوید
[ترجمه گوگل]مارک هاوک لبخند می زند به طور خلاصه و با صدای بلند، و می گوید چیزی به گری
2. She smiled wanly at Corbett and, like a sleepwalker, rose and left him.
[ترجمه ترگمان]او لبخند بی رمقی به Corbett)زد و مانند کسی که در خواب راه می رود، از جا برخاست و او را ترک کرد
[ترجمه گوگل]او لبخند زد و گفت: 'کوربت'، مثل یک خواب آلود، بلند شد و او را ترک کرد
3. Maybe they would wanly hand a baseball to Squirrel.
[ترجمه ترگمان]شاید دست دراز کنند تا به بیسبال دست بزنند
[ترجمه گوگل]شاید آنها بیس بال را به سنجاب هدایت کنند
4. Then I smiled wanly and told him to put it back.
[ترجمه ترگمان]بعد لبخند بی رمقی زدم و به او گفتم که آن را پس بگیرد
[ترجمه گوگل]سپس من بلافاصله لبخند زدم و به او گفتم که آن را برگرداند
5. Marcia smiled wanly and shook her head.
[ترجمه ترگمان]لبخند بی رمقی زد و سرش را تکان داد
[ترجمه گوگل]مارسیا لبخند زد و سرش را تکان داد
6. She was smiling wanly.
[ترجمه ترگمان]بارنگی پریده لبخند می زد
[ترجمه گوگل]او لبخند زد
7. Susan and Claire, the wives of Stephen and Alan, looked on wanly, speechless with exhaustion.
[ترجمه ترگمان]سوزان و کلیر، همسران استفن و الن، رنگ پریده و بدون خستگی به نظر می رسیدند
[ترجمه گوگل]سوزان و کلر، همسران استفان و آلن، با زحمت و بی حوصله با خستگی نگاه کردند
8. Crossing his lawn, I saw that his front door was still open and he was leaning against a table in the hall, heavy with dejection or sleep. "Nothing happened, " he said wanly .
[ترجمه ترگمان]پس از عبور از چمن ها، دیدم که در جلویی هنوز باز است و او به می زی در تالار تکیه داده بود، سنگین از خستگی یا خواب، هیچ اتفاقی نیفتاد
[ترجمه گوگل]عبور از چمنش، من دیدم که درب جلو او هنوز باز بود و او در برابر یک میز در سالن، متلاشی شده و یا از خواب بیدار شد او گفت: 'هیچ اتفاقی نیفتاده '
9. "According to Popkin, barley prices in Krakow have not been this stable since 197 " he said to Daphne, and smiled wanly as he climbed into bed.
[ترجمه ترگمان]او به داف نه گفت: \" به گفته Popkin، قیمت جو در Krakow از ۱۹۷ سال گذشته ثابت نبوده است و لبخند بی رمقی بر لب داشت
[ترجمه گوگل]'به گفته پوپینک، قیمت جو در کراکوف از 197 سال پایدار نبوده است ' او به دافنه گفت، و او به تخت خواب به آرامی لبخند زد