کلمه جو
صفحه اصلی

whirligig


معنی : چرخک، فرفره، تصور واهی، فرموک، گرش
معانی دیگر : (اسباب بازی) فرفره، چرخ و فلک (merry-go-round هم می گویند)، هر چیز چرخان، سوسکی که روی اب چر میخورد

انگلیسی به فارسی

(اسباب‌بازی) فرفره


چرخ و فلک


گردنبند، گرش، فرفره، فرموک، چرخک، تصور واهی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that whirls or spins, such as a child's toy or a merry-go-round.

(2) تعریف: a spinning or dizzying movement or course.

(3) تعریف: a whirligig beetle.

• top; merry-go-round; repeating cycle or circle

مترادف و متضاد

چرخک (اسم)
reel, pulley, caster, rowel, trundle, whirligig

فرفره (اسم)
top, whirligig, gig, spinner

تصور واهی (اسم)
gimcrack, whirligig

فرموک (اسم)
whirligig, thread spun on a spindle, whipping top

گرش (اسم)
whirligig

جملات نمونه

1. By June of this year the whirligig of politics had kicked the Conservatives out and put the Liberal Democrats in.
[ترجمه ترگمان]در ماه ژوئن سال جاری، whirligig سیاسی محافظه کاران را اخراج کرد و لیبرال دموکرات ها را در جریان گذاشت
[ترجمه گوگل]تا ماه ژوئن سال جاری، گرد و غبار سیاسی، محافظه کاران را از بین برد و دموکرات های لیبرال را در آن قرار داد

2. A group of whirligig beetles span round and round on the surface of the water putting me in a daze.
[ترجمه ترگمان]یک گروه از سوسک های بالغ بر روی سطح آب می چرخند و مرا در حالت خیرگی بخش قرار می دهند
[ترجمه گوگل]یک گروه از سوسک های گردو دور و بر روی سطح آب دراز کشیده است

3. Old Bill Shakespeare's whirligig of time again!
[ترجمه ترگمان]باز هم گردباد بیل ای پیر بار دیگر او را فرا گرفت!
[ترجمه گوگل]بار دیگر بیل شکسپیر قدیمی بار دیگر!

4. The case may have hidden the whirligig aspects of the timepiece.
[ترجمه ترگمان]ممکن است این پرونده، پیچیده ترین بخش ساعت زمان را پنهان کرده باشد
[ترجمه گوگل]این مورد ممکن است جنبه های گردوغبار ساعت را پنهان کند

5. So the political whirligig goes round; and the deadlock is almost complete.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، قیام سیاسی شروع می شود؛ و بن بست تقریبا کامل است
[ترجمه گوگل]بنابراین گرد و غبار سیاسی دور می شود؛ و بن بست تقریبا کامل است

6. Get off the whirligig of management fads.
[ترجمه ترگمان]the of مدیریتی را خاموش کنید
[ترجمه گوگل]از پیچ و خم از مد مدیریت فرار کنید

7. The children and whirligig in a village's amusement park.
[ترجمه ترگمان]در پارک تفریحی دهکده، بچه ها و مسخره اش می کردند
[ترجمه گوگل]کودکان و گرداب در پارک تفریحی روستا

8. But now please observe how the whirligig of time brings its revenges.
[ترجمه ترگمان]اما حالا توجه کنید که گردباد زمان چگونه آن را به باد می دهد
[ترجمه گوگل]اما در حال حاضر لطفا توجه کنید که چگونه گرد و غبار زمان انتقادهای خود را به ارمغان می آورد

9. Our feelings of happiness and sorrow are soon lost in the whirligig of time.
[ترجمه ترگمان]به زودی احساس خوشبختی و اندوه ما در گردباد زمان گم می شود
[ترجمه گوگل]احساسات ما از شادی و غم و اندوه به زودی در گردباد زمان از دست رفته است

10. They thereby avoid commitment to any current fad that comes up on the whirligig of fashion.
[ترجمه ترگمان]آن ها در نتیجه از تعهد به استفاده از مد روز افزون استفاده می کنند که در گردباد of مد نظر قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]به این ترتیب آنها از تعهد به هر کدام از جادوگرهای فعلی جلوگیری می کنند

11. The ancient doctor - patient relationship changes following the whirligig of time and society.
[ترجمه ترگمان]رابطه دکتر باستانی - بیمار پس از گردباد زمانه و جامعه تغییر می کند
[ترجمه گوگل]دکتر باستانی - ارتباط بیمار پس از گرد و غبار زمان و جامعه تغییر می کند


کلمات دیگر: