کلمه جو
صفحه اصلی

whirr


معنی : غژغژ کردن
معانی دیگر : صدای بال مره یاچر، ور، غر

انگلیسی به فارسی

(صدای) ورور، (صدای) پرپر


ورور صدا کردن، پرپر کردن


سرگردان، غژغژ کردن


انگلیسی به انگلیسی

• low buzzing sound, hum
when something whirrs, it makes a series of low sounds so fast that they seem to be continuous. verb here but can also be used as a count noun. e.g. ...the whirr of an engine.

مترادف و متضاد

غژغژ کردن (فعل)
whir, creak, whiz, whirr, whizz

جملات نمونه

1. The clock began to whirr before striking the hour.
[ترجمه ترگمان]زنگ ساعت پیش از آن که زنگ ساعت را بزند، شروع به حرکت کرد
[ترجمه گوگل]ساعت شروع شد به ساعت شنیده شدن

2. He could hear the whirr of a vacuum cleaner.
[ترجمه ترگمان]صدای چرخ های یک جارو برقی را می شنید
[ترجمه گوگل]او می تواند صدای جارو برقی را بشنود

3. She hear nothing but the chirps and whirr of insect.
[ترجمه Uncle Artin] او صدایی جز جیر جیر حشرات نشنید
[ترجمه ترگمان]چیزی جز صدای جیر جیر جیر جیر جیر جیر جیر جیر نمی کرد
[ترجمه گوگل]او چیزی جز صدای خنده و حشرات نمی شنود

4. Close at hand, an electric motor began to whirr, and Floyd felt himself moving.
[ترجمه ترگمان]از نزدیک، یک موتور الکتریکی به صدا درآمد و فلوید احساس کرد که حرکت می کند
[ترجمه گوگل]نزدیک به دست، یک موتور الکتریکی شروع به سر و صدا کرد، و فلوید احساس کرد که حرکت می کند

5. It was pitch dark everywhere, and the whirr of the ceiling fan seemed to fill the silent bedroom.
[ترجمه ترگمان]همه جا تاریک بود و صدای پنکه سقفی هم به نظر می رسید که اتاق خواب خاموش را پر می کند
[ترجمه گوگل]همه جا تاریک زمین بود و سر و صدای فن سقف به نظر می رسید اتاق خواب خاموش را پر می کرد

6. Deep breath, hold it, whirr, click, move up an inch, breathe again.
[ترجمه ترگمان]نفس عمیق بکشید، آن را فشار دهید، دوبار کلیک کنید، یک اینچ حرکت کنید، دوباره نفس بکشید
[ترجمه گوگل]نفس عمیق، آن را نگه دارید، سرش را فشار دهید، کلیک کنید، حرکت یک اینچ، دوباره نفس بکشید

7. Pots and tin trays were clanging over the whirr of dishwashers; the tables smelled sweet and oily.
[ترجمه ترگمان]سینی های حلبی و سینی های حلبی که در حال صدای whirr of بود، به مشام می رسید میزها بوی شیرین و چرب می داد
[ترجمه گوگل]گلدان ها و سینی های قلع بر سر راه ماشین های ظرفشویی قرار داشتند؛ میزها شیرین و چرب بودند

8. So fierce you whirr and pound, you drums -- so shrill you bugles blow.
[ترجمه ترگمان]خیلی خشن، whirr رو پایین می کشی و طبل ها رو به صدا در میاری با صدای تیز و گوش خراش فریاد بزن
[ترجمه گوگل]به طوری شدید و بی رحمانه می شوی، شما دراماتیک می کنی - به طوری که عصبانی می شویم

9. Thoughts whirr round in my head. I don't have that ability switch off.
[ترجمه ترگمان]نظری به سرم می اندازم من این توانایی رو ندارم که خاموشش کنم
[ترجمه گوگل]افکار در سر من میچرخند من این توانایی را خاموش نمی کنم

10. Whirr, click, whirr, click — step by step the scan probed deeper.
[ترجمه ترگمان]whirr، کلیک کنید، whirr کنید، و با قدم بعدی، اسکن عمیق تر را بررسی کنید
[ترجمه گوگل]Whirr، click، whirr، click - گام به گام اسکن شدن عمیق تر

11. A creak and a dark whirr in the air high up.
[ترجمه ترگمان]صدای جیر جیر در هوا بلند شد
[ترجمه گوگل]صدای خشن و صدای تاریکی در هوا بالاست

12. She was glad the short half hour was over and the wheels began to whirr again.
[ترجمه ترگمان]از این که نیم ساعتی نگذشته بود و چرخ ها دوباره شروع به بیرون رفتن کرد خوشحال شد
[ترجمه گوگل]او خوشحال شد که نیم ساعت کوتاه بود و چرخ ها دوباره شروع به چرخش کردند

13. She was glad the short half hour was over and the wheels Began to whirr again.
[ترجمه ترگمان]خوشحال بود که نیم ساعت کوتاه تمام شد و چرخ ها دوباره شروع به بیرون رفتن کرد
[ترجمه گوگل]او خوشحال شد که نیم ساعت کوتاه بود و چرخ ها دوباره شروع به سر خوردن کردند


کلمات دیگر: