کلمه جو
صفحه اصلی

welt


معنی : تاول، لبه، ورم، نوار باریک، نوار، حاشیه چرمی دور چیزی، شلاق زدن، مغزی گذاشتن
معانی دیگر : (کفاشی و خیاطی) مغزی، برجستگی حاشیه، (بافندگی) پیکه، (در اثر شلاق یا ضربه) برجستگی پوست بدن، مغزی دار کردن، دارای حاشیه ی برجسته کردن

انگلیسی به فارسی

حاشیه چرمی دور چیزی، مغزی، مغزی گذاشتن، شلاق زدن،لبه، نوار باریک، نوار، ورم، تاول


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a strip of leather sewn along the seam that joins the sole and upper of a shoe to reinforce the seam.

(2) تعریف: a narrow length of fabric, often covering a cord, that is sewn along an edge or seam of a garment, cushion, or slipcover.

(3) تعریف: a raised ridge or bump on the skin, caused by a cut or blow, as from a whip, or by an allergic reaction; weal.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: welts, welting, welted
(1) تعریف: to reinforce or decorate with one or more welts.

(2) تعریف: to raise welts on, as by whipping.

• strip of leather on shoe; bump on skin (from a lash, bite etc.); border of garment, reinforcement of a seam
whip, flog; sew a border or a reinforcement on a seam; strengthen joint between sole and upper of shoe with piece of leather
a welt is a mark which is made on someone's skin, usually by a blow from something such as a whip or sword.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] یک اصطلاح غیرزایشی که توسط بوچر (1933) برای بخش برجسته پوسته کره زمین در هر اندازه ای، با یک رشد خطی مشخص و مجزا استفاده شد. مقایسه شود با: furrow.

مترادف و متضاد

تاول (اسم)
blain, gall, blister, scorch, scald, bleb, welt

لبه (اسم)
border, edge, margin, point, mouthpiece, track, fringe, verge, lip, hem, rim, edging, ledge, margent, brim, marge, ridge, spike, rand, selvage, selvedge, welt

ورم (اسم)
bulge, tumidity, edema, dropsy, botch, tympany, swelling, bunny, tumor, node, tumefaction, turgidity, welt, tumescence

نوار باریک (اسم)
stria, spline, welt

نوار (اسم)
screed, fillet, filet, ribbon, band, strip, tape, braid, swath, riband, swathe, lace, ligature, fascia, rand, ribband, welt

حاشیه چرمی دور چیزی (اسم)
welt

شلاق زدن (فعل)
flog, beat, belt, thong, baste, whip, thrash, whiplash, wallop, flail, belabor, belabour, leather, horse, cat, flagellate, horsewhip, scutch, welt

مغزی گذاشتن (فعل)
welt

red mark


Synonyms: bruise, contusion, injury, mouse, ridge, scar, streak, stripe, wale, weal, wheal, wound


جملات نمونه

1. Die bunte Welt, nicht zu ernst nehmen .
[ترجمه ترگمان]Die bunte، nicht، nicht ernst nehmen
[ترجمه گوگل]از بین بردن Welt، nicht zu ernst nehmen

2. After knitting the welt, transfer all the stitches to the main bed.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه دست به دست هم زد، همه بخیه ها را به تخت خواب اصلی منتقل کرد
[ترجمه گوگل]پس از خوردن جوش، همه سوزن ها را به تخت اصلی انتقال دهید

3. Junge Welt printed a photograph of some demonstrators.
[ترجمه ترگمان]\"Junge ولت\" عکسی از برخی از تظاهرکنندگان را چاپ کرد
[ترجمه گوگل]Junge Welt یک عکس از برخی از تظاهرکنندگان را چاپ کرد

4. I speculated endlessly about that welt.
[ترجمه ترگمان]بی وقفه در این باره فکر می کردم
[ترجمه گوگل]من به طور بی حد و حصر در مورد آن welt استدلال کرد

5. Mr Welt sneaked about at night and removed all the wooden furniture in the school and replaced it with metal furniture.
[ترجمه ترگمان]آقای ولت به اطراف خزید و تمام وسایل چوبی را در مدرسه بیرون آورد و جای آن را با وسایل فلزی عوض کرد
[ترجمه گوگل]آقای ولت در مورد شب در مورد نیش زدن و حذف تمام مبلمان چوبی در مدرسه و جایگزینی آن با مبلمان فلزی

6. Mr Welt and Mr Walpit each built a special cage for the Bookman.
[ترجمه ترگمان]آقای ولت و آقای Walpit هر کدام یک قفس مخصوص برای the ساختند
[ترجمه گوگل]آقای ولت و آقای والپیت هر یک قفس ویژه برای کتابمن ساخته شده است

7. Most start with a welt and then change to the main stitch and there may even be some shaping to do.
[ترجمه ترگمان]اغلب با یک ضربه آرنج شروع می شود و بعد به بخیه زدن اصلی تغییر می کند و ممکن است برخی شکل دهی به بخیه باقی مانده باشد
[ترجمه گوگل]اکثر شروع کردن به یک ورقه و سپس به دوخت اصلی تغییر می کند و ممکن است برخی از شکل دادن به آن نیز وجود داشته باشد

8. Touching the welt, Howard tried to blink back tears before going inside.
[ترجمه ترگمان]هوا رد شد، هوا رد شد، هوا رد شد و پیش از رفتن به خانه اشک از چشمانش سرازیر شد
[ترجمه گوگل]با دست زدن به جبهه، هاوارد قبل از رفتن به داخل تلاش کرد تا اشک هایش را بشکند

9. The 2x2 welt is useful if you want a rib which pulls in more tightly than the 2x1 welt.
[ترجمه ترگمان]۲ x۲ نیز در صورتی مفید است که شما یک دنده را بخواهید که با فشار بیشتر از دهانه ۲ x۱ به پایین کشیده می شود
[ترجمه گوگل]2x2 welt مفید است اگر شما می خواهید یک رشته است که کشش را بیشتر محکم از 2x1 welt

10. Just below his left shoulder was a raised welt, about four inches long.
[ترجمه ترگمان]درست زیر شانه چپش ضربه محکمی به دست بود حدود چهار اینچ
[ترجمه گوگل]درست زیر شانه چپش یک زاویه بلند بود، حدود چهار اینچ طول داشت

11. Deutschland hat das zweitgroBte Autobahnnetz der Welt.
[ترجمه ترگمان]کلاه Deutschland das Autobahnnetz ون درمرو
[ترجمه گوگل]Deutschland hat das zweitgroBte Autobahnnetz der Welt

12. "The Tijuana Tornado" had a badly swollen welt under his right eye by the end of the fourth and routinely ate over 60 percent of Pacquiao's power punches the rest of way.
[ترجمه ترگمان]\"گردباد Tijuana\" در زیر چشم راستش ورم کرده بود و به طور معمول بیش از ۶۰ درصد برق Pacquiao را می خورد
[ترجمه گوگل]'Tijuana Tornado' در پایان چهارمین سالی که در معرض دید مستقیم راست قرار گرفته بود، بیش از 60٪ توانایی های پکچیا را باقی می گذاشت

13. A bright red welt rose on his arm.
[ترجمه ترگمان]سرش را به علامت تایید تکان داد و سرش را به علامت تایید تکان داد
[ترجمه گوگل]یک علامت قرمز روشن بر روی بازوی او بلند شد

14. Banana welt wilt was first reported in Ethiopia in the late 1960 s.
[ترجمه ترگمان]Banana Banana اولین بار در اواخر دهه ۱۹۶۰ در اتیوپی گزارش شد
[ترجمه گوگل]در اتیوپی در اواخر دهه 1960 گزارش شده است


کلمات دیگر: